تا می توانید قبل از ازدواج آگاه شوید!!
آزمایش های قبل از ازدواج
آزمایش های اجباری پیش از ازدواج را می شناسید؟
اگر ازدواج را یک مسیر در نظر بگیرید که با گفتن « بله» شروع میشود، آن وقت اهمیت انتخاب همسر بیشتر معلوم خواهد شد.
بر خلاف فیلمهایی که در انتهایشان دو نفر به هم میرسند و گویی کار تمام شده و دیگر تا پایان عمر به خوبی و خوشی با هم زندگی خواهند کرد، باید نگاه شما به ازدواج نقطه شروع یک راه پر فراز و نشیب باشد. راهی که در آن اتفاقات پیشبینی نشده زیادی در طول زمان میتواند اتفاق بیافتد و هر دو نفر باید در تمام این شرایط کنار هم بمانند.
حتماً برای ازدواج معیارهایی دارید اما کدام ملاکهای برای ازدواج مناسب است؟ اینکه بگویید یک همسر خوب میخواهم هیچ کمکی به درستی انتخاب شما نخواهد کرد.
داشتن ابهام در معیار، میتواند در این مورد خیلی خطرناک باشد پس به جای واژه های «خوب »، «ایدهآل »و… که گسترده و مبهم هستند، مصداقهای عینی مشخص کنید.
هرچند برخی ویژگیها مثل صبور بودن، نجابت در همه جای دنیا و برای همه مثبت است اما شما نیاز دارید تا ویژگیهای شریک زندگیتان را طبق خصوصیات خودتان و نیازهایی که زندگی با شما در پی خواهد داشت، مشخص کنید. مراقب باشید که برای انتخاب شریک زندگی خود از روی سرمشق دیگران عمل نکنید. البته مشورت کردن لازم است.
علاوه بر تعیین معیارهای تخصصی باید ضریب هر کدام را هم مشخص کنید. کمی کار پیچیده شد. کنکور ازدواج خیلی سختتر و مهمتر از کنکور دانشگاه است. این را سالهای بعد خواهید فهمید.
تعیین معیار در ازدواج کار مهم و سختی است اما اگر هدفتان از زندگی مشترک معلوم باشد، کار شما راحتتر خواهد بود. لطفاً با خودتان رودربایستی نداشته باشید.
اگر داشتن موقعیت مالی خوب یکی از اهداف مهمتان در زندگی است (صرف نظر از خوب یا بد بودن این هدف)، شرایط اقتصادی همسر آینده شما مهم خواهد بود.
وقتی در خلوت خود به هدفتان از تشکیل خانواده فکر میکنید، نگاه جامعتر و عمیقتری از چند روز اول زندگی مشترک داشته باشید.
در تعیین معیارهای صحیح یک فاکتور اساسی وجود دارد: شما باید به دنبال چیزهایی باشید که برایتان آرامش را به همراه بیاورند. در بحث ضریب معیارها، آنهایی ضریب بالاتری میگیرند که آرامش بیشتری را برایتان به همراه داشته باشند.
خانهای را تصور کنید که همه چیز در آن وجود دارد اما افرادی که در آن زندگی میکنند، آرامش ندارند. در چنین خانهای خوشبختی یک رویای دوردست خواهد بود.
اگر در مورد هدف زندگی مشترکتان خوب فکرکردهاید و در حال چینش معیارهایتان هستید، یک تقلب کوچک به شما خواهیم رساند و آن گفتن مهم ترین معیار برای رسیدن به همان آرامشی است که در مورد آن حرف زدیم.
این معیار مهم، همان معیار معروف کفویت و یا همتایی است که برای ساختن یک زندگی عاشقانه به آن نیاز دارید. همتایی در اعتقادات، در فرهنگ خانواده، در نوع تربیت و… میتواند تضمین کننده خوبی برای فردای شما باشد اما چگونه میتوانید همتای خود را بیابید اگر هنوز شناخت کاملی از خودتان ندارید؟
برای انتخاب یک همراه مناسب، شرط اول ،شناخت صحیح و معقول از خود و واقعیات زندگی خودتان است.
در این روزها که به دنبال یک همراه مناسب میگردید، وقت را غنیمت بشمرید و کمی جدی به خودتان و زندگیتان فکر کنید. نقاط قوت و ضعف شما همانقدر در زندگی مشترکتان اهمیت خواهد داشت که نقاط ضعف و قوت طرف مقابل شما.
یک طرف قضیه شما هستید و برای خوشبختی به دنبال کسی نباشید که خوشبختتان کند. کمی به این موضوع فکر کنید که شما برای خوشبخت کردن دیگری چه ویژگیهایی دارید. اگر میخواهید به آرامش برسید باید درونتان آماده رسیدن به این موهبت بزرگ باشد.
شما نیاز به درونی کردن آرام دارید. مسائل حل نشده، مشکلات روحی، عقده ها، تنگ نظریها و ویژگیهایی از این قبیل میتواند کاری کند که نتوانید به سمت آرامش قدم بردارید پس خیلی جدی سعی کنید درونتان را آماده کنید.
یکی از مشکلاتی که بسیاری از جوانهای در سن ازدواج با آن رو به رو هستند این است که آسایش را با آرامش اشتباه میگیرند.
همین اشتباه میتواند در تعیین معیار و انتخاب همسر تأثیر زیادی داشته باشد.
اصلیترین بخش مسئله کفویت، همتایی در ایمان و مذهب است. زن و شوهری که دو دین متفاوت دارند در کوچکترین مناسبات زندگی شان دچار اشکال میشوند مگر آنکه هیچ کدام تقیدات دینشان را نداشته باشند. همین طور دو نفر که یکی به اعتقادات دینی پایبند است و دیگری تقیدی ندارد، وقتی وارد زندگی میشوند بعد از گذشت روزهای اول و فروکش کردن هیجانات، متوجه خواهند شد که دچار مشکل شدهاند.
ممکن است بگویید من خود به مسائل اعتقادیام عمل خواهم کرد و او هرگونه که میخواهد رفتار کند اما واقعیت این است که اعتقادات تأثیر مستقیم در نحوه زندگی ما دارند و در ضمن شما همیشه دو نفر باقی نخواهید ماند. در هنگام تربیت فرزند هر چه به یکدیگر از نظر اعتقادی شبیهتر باشید، راحتتر خواهید بود.
کفویت فرهنگی نیز به همین شکل است. گاهی فرهنگهای مختلف باید و نبایدهای نوشته نشدهای را با خود به همراه دارد که میتواند یک زندگی مشترک را تا مرز نابودی بکشاند. رفتاری که ممکن است مادر شما انجام بدهد و کاملاً طبیعی باشد در یک فرهنگ دیگر بسیار نامناسب و غیر طبیعی جلوه کند در چنین شرایطی شما و همسرتان برای تعیین درست و غلط دچار مشکل خواهید شد.
آرزوی ما خوشبختی شماست پس اگر قصد تشکیل خانواده را دارید، بعد از آنکه در مورد خودتان و خواستههایتان خوب فکر کردید، معیارهای دقیقی را مشخص کنید. امیدواریم که همسری با همان معیارها پیدا کنید.
منبع:مهرخانه/تبیان
اغلب ما یک نکته مهم را نمی دانیم، این که جذابیت فقط زیبایی نیست؛ بلکه مجموعه ای از ویژگی هاست.ازدواج مقوله ای است که برای آن از یک طرف نباید وسواسی شد و از طرفی نباید بی محابا بود. قویاً تأکید می شود ازدواج مقوله ای است که هم جنبه های روحی ـ روانی دارد و هم عاطفی و هم حقوقی. ازدواج یک رابطه نیست که اگر خسته شدیم و دلمان را زد بی خیالش شویم. اما در این مقوله جذابیت فیزیکی چرا مهم است؟
دلیلش به راحتی قابل اثبات است. چون بالاترین میزان طلاق در کشور ما به خاطر مسائل جنسی است و خود به خود بخشی از مشکلات جنسی، ناشی از عدم دقت در این زمینه در مراحل انتخاب (همسر) است. اما آیا جذابیت فیزیکی یعنی زیبا بودن؟ خیر! کسی منکر این نیست که زیبایی خود به خود آدم را خواستنی تر و جذاب تر می کند ولی نکته این است که جذابیت ترکیبی است از جذابیت فیزیکی به علاوه جذابیت رفتاری که تیتروار به شاخص هایی که در جذاب ترین مردان و زنان دنیا شناسایی شده و شما هم می توانید بخش هایی از آنها را در خودتان فراهم کنید، در زیر اشاره می کنم.
* آراستگی ظاهر: متناسب پوشیدن، همیشه اسپرت نبودن، همیشه لباس رسمی نپوشیدن، تنوع رنگی متناسب با فصل و رنگ پوست خود داشتن؛ یادمان باشد بهترین خواستگار ما ابتدا ما را می بیند و حتی اگر مثل من نویسنده چهره ای معمول دارید، با رعایت نکات زیر می توانید تأثیر برخورد اولتان را بهینه کنید.
* با ادب بودن: منظور وسواسی بودن در طرز صحبت و استفاده از کلمات قُلمبه، سُلمبه نیست؛ بلکه لازم است در رفتار با یک بزرگتر یا کوچکتر از خود، یا احترام به یک خانم، احترام به خانواده و اطرافیان ،یا کسی که با ما ارتباط دارد، تبریک و پاسخ تبریک های روزهای خاص، ادبیات نامه نگاری و ارسال ایمیل و خلاصه مبادی آداب بودن خودتان را نشان بدهید. شاید خیلی از پسرها نتوانند حدس بزنند که رفتار احترام آمیز نسبت به یک خانم، چه تأثیر عمیقی بر او می گذارد. وقتی نامزد خود را به یک رستوران دعوت می کنید و هنگام ورود به محل از او می پرسید که کدام میز را می پسندد (حتی در حالتی که خیلی هم فرقی ندارند)، حتماً یک خانم متوجه این احترام می شود. یا وقتی صندلی او را برایش عقب می کشید که راحتتر بنشیند (برای خانم سخت است با یک دست صندلی اش را عقب بکشد زیر دست دیگرش کیفش را گرفته اما وقتی مردی این توجه را نشان می دهد، بیشتر خانم ها می گویند چه مرد فهمیده ای!) شاید بگویید که بابا شما هم دلتان خوشه! اما من تأکید دارم که این ظرافت ها و ریزه کاری ها کم کم رابطه را متحول می کند و مرد و زن را به سمت رعایت حقوق بالاتر در ازدواج سوق می دهد.
* مهارت های ارتباطی: خوب گوش کردن، به موقع حمایت کردن و تأیید دادن به کسی که دوستش داریم باعث دلگرمی می شود. بسیاری از مردم هنوز نمی دانند پیامی که مخاطب ما از ما می گیرد، بسیار مهم تر از کلماتی است که به هم می گوییم. به همین دلیل است که تأکید می کنند حرف های مهم را تلفنی، پیامکی و ایمیلی به هم نزنید چون احتمال سوءتفاهم زیاد است.
* آگاهی های جنبی: این که شما تحصیل کرده باشید، قاعدتاً باعث می شود بیشتر به حرف های شما توجه کنند و درباره شخصیت شما نوعی جدیت و هدفمندی را حس کنند. اما با وجودی که معلومات مختلف درباره تاریخ، فلسفه، موسیقی ها و فیلم های روز دنیا، رخدادهای مهم کشور و دنیا باعث می شوند شما وزین دیده شوید، مراقب باشید در تله خودنمایی علمی و اظهار فضل نیفتید. منظور، نمایش آگاهی نیست؛ بلکه خودآگاهی ای است که با مطالعه، دیدن فیلم و شنیدن اخبار زود دنیا حاصل می شود.
* حس شوخ طبعی: یکی از نه مهارت اصلی جذابیت افراد موفق در تجارت و روابط شخصی، حس شوخ طبعی است. اگر نمایشگاه کاریکاتوری بود با نامزدتان بروید و درباره آثار آن بیندیشید و نظر همدیگر را جویا شوید. کتاب های سامپه، شل سیلور استاین و بزرگمهر حسین پور به ویژه برای سن و سال های 25 تا 45 ساله بسیار فهمیدنی و خندیدنی است. لطیفه ها را تمرین کنید، بدترین کار این است که جوکی را باید با شور و حرارت تعریف کنید، اما برای محبوبتان پیامک کنید! با هم بروید و بدهید کاریکاتور دو نفره تان را بکشند و این تصویر را در پس زمینه تلفن های همراهتان بگذارید.
بنابراین شما هم می توانید دختر یا پسری بشوید با ظاهری آراسته و رفتاری خواستنی. تا بدین وسیله خواستگاران و نامزدی خوب دانسته باشید. ضمن این که مراقب باشید فرد مقابل شما را فقط به خاطر ظاهرتان نخواهد.
منبع:ساج
گاهی پسران و دختران تفاوت های زیادی با یکدیگر دارند و این تفاوت ها را دیگران نیز به آن ها گوشزد می کنند اما با وجود همه این ها، دوست دارند چشمان شان را روی تفاوت ها ببندند و ازدواج کنند اما عشق به فرهنگ و دیدگاه های همسر تا ابد باقی نخواهد ماند. این عشق از بروز اختلاف ها جلوگیری نمی کند و باورها، اعتقادها و هیجان های انسان غیرقابل تغییرند.
این گونه ازدواجها، ناآگاهانه و نابالغانه هستند و ازدواجی كه از روی آگاهی نباشد و آشنایی طرفین محدود و عاشقانه باشد و آگاهانه به توافق نرسند، میتواند مشكلات زیادی داشته باشد.
او را همان گونه که هست بپذیر
متاسفانه در فرهنگ ایرانی پذیرش آموزش داده نمی شود و فرهنگ تحمل را می آموزیم (اگر شبیه تو نیست تحمل کن)، فرهنگ تحمل فرهنگی است که نهایتا به درگیری و مبارزه ختم می شود و بین زن و مرد فاصله ایجاد می کند.
این که تصور کنید همسرتان به خاطر عشق به شما و نفوذ پذیری تان رفتار و عقایدش را در درازمدت تغییر می دهد، غلط است البته تغییرات اندکی رخ خواهد داد زیرا زن و مرد از یکدیگر تاثیر می گیرند اما مشکل اساسی وقتی است که یکی از طرفین بخواهد به شکل فعال روی دیگری تاثیر گذارد و او را تغییر دهد. آن وقت است که ناخودآگاه مقاومت ایجاد و دردسر شروع می شود.
ببینیم چه می شود!
برخی مردان و زنان آگاهی کاملی از تفاوت ها دارند و می دانند در بعضی از حیطه های مهم با هم اختلاف سلیقه دارند اما جرأت پرداختن و موشکافی موضوع را ندارند و فقط با خود این جمله را تکرار می کنند که ان شاءالله آن چه که من دوست دارم، اتفاق می افتد. مثل پسری که به زندگی با مادرش بعد از ازدواج (زیر یک سقف) ادامه خواهد داد، دختر نیز اعتراض کرده و پسر می گوید حال ببینم چه می شود. سعی کنید به همه مسایل و واقعیت های زندگی جدی نگاه کنید و از آن ها به راحتی نگذرید.
هر کس به کار خود
دختر و پسری که با اعتقادات دینی و اختلاف در نوع اعتقادات ازدواج میکنند، حتی اگر قبل از ازدواج به این توافق رسیده باشند که به مسائل مربوط به مذهب کاری نداشته باشند پس از احساسات پرشور جوانی، در زمینههای مختلف اختلافنظر و احتمالا ناسازگاری خواهند داشت.
برای مثال، ناهماهنگی در انجام فرایض و مراسم دینی میتواند زمینهای برای ناسازگاری باشد. نوع تفریحات و سرگرمیها، نحوه حضور در مهمانیها، مسائل مربوط به طهارت و سایر احکام از مسائلی است که زندگی زوج جوان ما را دچار چالش میکند. تصور کنید در چنین خانوادهای، پای یک کودک هم به میان آید. تربیت و پرورش کودک یکی از زمینههای مهم برای ناسازگاریهای دایمی زن و شوهر خواهد بود.
چهارچوب اعتقادات تا 20 سالگی و تا پایان دوره نوجوانی در فرد شکل میگیرد و در30 تا 40 سالگی به اوج میرسد. بنابراین حتی اگر دختر و پسری در حال حاضر از نظر ظاهری تشابهاتی با هم دارند، نمیتوان مطمئن بود که تفاوتهای اعتقادی آنها در آینده بروز نکند و موجبات ناسازگاری و اختلافات را فراهم نکند. بنابراین در انتخاب همسر باید به خانواده، فرهنگ و محیطی که فرد در آن پرورش یافته است توجه کرد.
خودتان را به آن راه نزنید
گاهی مرد یا زن از پاسخ به بعضی از سوال ها طفره می روند، بحث را به بیراهه می کشانند یا با طنز موضوع را به پایان می رسانند. مثلا نحوه رفت و آمد با خانواده طرف مقابل، نحوه خرج کردن پولی که هر دو درمی آورند یا حق کار کردن زن. با مشاهده چنین جواب هایی از سوی طرف مقابل تان، هرگز به آسانی از آن نگذرید و به طور جدی از او بخواهید در این باره صحبت کند.
فرهنگ گذراندن اوقات فراغت و تفریح خانواده ها با هم تفاوت دارد. خانواده ای در روز تعطیل و اوقات فراغت در خانه می مانند هر کس به اتاق خودش می رود و مطالعه یا موسیقی گوش می کند و خانواده ای دیگر دوست دارند به کشور دیگری بروند و اوقات بگذرانند و... در تعطیلات زن و مرد بیشتر در کنار هم هستند بنابراین مهم است که سرگرمی ها و تفریح ها به هم شبیه باشند.
حیطه بحث برانگیز دیگر، داشتن یا نداشتن فرزند است. لازم است دختر و پسر درباره بچه دار شدن یا نشدن، زمان آن و حتی تعداد فرزندان با هم صحبت کنند تا کمتر دچار مشکل شوند.
وقتی فرهنگ متفاوت است، رفتار اقتصادی هم تفاوت خواهد داشت. برای خانواده ای ممکن است نگهداری و ذخیره پول برای روز مبادا از صرف هزینه های لوکس و سفرهای پرهزینه خیلی مهم تر باشد اما در خانواده ای دیگر پول فقط صرف تفریح و لباس می شود. نباید از بیان نگرش فرهنگی به مسایل مالی هراسی داشت.
زبان مشترک را جدی بگیرید
اگر زن و مرد از دو قوم یا دو ملیت مختلف قصد دارند با هم ازدواج کنند، حتما باید هر دو به یک زبان مشترک مسلط باشند زیرا در غیر این صورت احساسات، افکار درونی، ارتباط کلامی و فکری شان قطع خواهد شد و هر دو آسیب خواهند دید.
رضایت خانواده ها را جلب کنید
در دنیا، ازدواج دو نفر خیلی راحت تر از ما شرقی ها صورت می گیرد. زن و مرد یکی از استرالیا و دیگری از آمریکا هر کدام یک چمدان می بندند، به فرانسه مهاجرت و با هم ازدواج می کنند و رضایت والدین هم اصلا مطرح نیست ولی در فرهنگ ما این موضوع نباید نادیده گرفته شود. رضایت پدر و مادر اصل بسیار مهمی است به خصوص اگر قرار است دو نفر با فرهنگ های مختلف با هم وصلت کنند. باید تلاش کرد رابطه خوبی بین خانواده ها برقرار شود. راضی نبودن خانواده ها می تواند به راحتی ازدواج را به نابودی بکشد.
خانواده جدیدی تشکیل دهید
دختران و پسران جوانی که به شدت به خانواده پدر و مادر وابسته هستند و قصد دارند در دل خانواده های خود خانواده کوچکی تشکیل دهند، در واقع هنوز به بلوغ عاطفی نرسیده اند و اغلب دیده می شود با بروز کوچک ترین اختلافی، دختر یا پسر با خانواده شان علیه طرف مقابل متحد می شوند تا بتوانند به هدف مطلوب برسند. مهم آن است که زن و شوهر در همه مواقع کنار هم باشند و در سختی ها به کمک یکدیگر بشتابند و از هم حمایت کنند.
منبع: سلامت، جام جم
دختران جوان هنگام ازدواج ممکن است تحت تاثیر احساسات عاشقانه و بدون توجه به موضوعات جدی که پس از ازدواج با آن روبرو میشوند، تن به ازدواجی دهند که بعدها باعث پشیمانیشان شود. در این مطلب مواردی از شایعترین اشتباههای دختران هنگام ازدواج را میخوانید.
همیشه زندگی خوشی خواهیم داشت
زنان از همان روز اول زندگی، آرمانهای عاشقانه دارند. کتابها و فیلمهایی که هدفشان جلبتوجه دختران است، تصور عروسی مجلل و مرد کامل را در ذهن آنها ایجاد میکند. بنابراین تعجبآور نیست كه زنان پیش از ازدواج بیشتر به عشق و عروسی توجه دارند تا 50 سالی که پس از آن باید با همسرانشان بگذرانند! حقیقیت این است که ازدواج، کار مشکلی است. یک دیدگاه واقعگرایانه این است که ازدواج شامل حدود 20 درصد خوشی و شادی، 30 درصد رضایت و 50 درصد کار سخت است. ازدواج با نگرشی واقعگرایانه از بروز بسیاری ناامیدیها جلوگیری میکند.
میتوانم همسر آیندهام را تغییر دهم
زنان تمایل دارند خصوصیات ناخوشایند فرد مورد علاقهشان را نادیده بگیرند و خودشان را قانع کنند که در آینده میتوانند آنها را تغییر دهند اما حقیقت این است كه چنین آرزویی معمولا برآورده نمیشود و نمیتوان به زور کسی را تغییر داد. تازه اگر زن با فشار بتواند مرد را به تغییری وادارد، ممکن است روابط آسیب ببیند. در این موارد یا باید تفاوتهایتان را با همسر آیندهتان بپذیرید و از آنها لذت ببرید یا باید محیطی ایجاد کنید که همسرتان تشویق شود به خاطر شما خودش تغییر مورد نظر را بپذیرد.
مشکلی به نام حفظ هویت
مشکل رایج دیگر یک زن جوان پیش از ازدواج، عواطف شدیدی است که در دوران نامزدی پیش از آنکه درک روشنی از هویت خود داشته باشد، او را در برمیگیرد. برخی از دختران جوان و کم تجربه در این دوره بدون اینکه درک واضحی از هویت خود داشته باشند به نحوی آشکار با نامزدشان همانندسازی میکنند بنابراین توجه و دفاع از خود و نیازهایشان برایشان مشکل میشود. زنی که حسی قوی از هویت خودش داشته باشد، همسر متعادلتر و موفقتری خواهد بود.
رهاکردن دوستان و علایق قبلی
عشقی که زنان را در دوره ازدواج فرامیگیرد، ممکن است باعث شود دوستان، خانواده، سرگرمیها و ورزشهای مورد علاقهشان را کنار بگذارند. این کار اشتباهی اساسی است، به این علت که زنان به شبکههای حمایتی در سراسر زندگیشان نیاز دارند و فقط همسرشان نمیتواند همه مشکلات آنها را حل کند. داشتن چنین تقاضایی از همسر بیش از حد توان آنهاست. مهم است که در این مورد در زندگیتان تعادل را حفظ کنید.
صحبتنکردن درباره موضوعات جدی
لازم است با همسر آینده درباره نظرات خود در مورد مسایلی که ممکن است باعث اختلاف در زندگی مشترک شود، صحبت کنید. درباره تعداد بچههایی که میخواهید داشته باشید، در مورد اینکه برای بزرگکردن آنها حاضرید کارتان را رها کنید و در خانه بمانید یا نه، درباره اولویتهای زندگی، نحوه هزینهکردن درآمدها در زندگی، آرزوها و اهداف، اینکه 20 سال بعد میخواهید در چه موقعیتی قرار داشته باشید، سبکهای تربیت بچهها، سهیم شدن در مسوولیتها و... از قبل باید دانست آیا عقاید همسران شبیه هم هست یا نه. به توافق رسیدن درباره این موضوعات میتواند تعیینکننده ازدواجی شادمان یا پر از مشاجره در آینده باشد.
برگرفته از سلامت
دوره ای که مردها با زن های ۱۰ یا ۲۰ سال کوچک تر از خودشان ازدواج می کردند، تقریبا گذشته است. امروزه ازدواج هایی که در آن زوج ها همسالند و یا ازدواج هایی که در آن زن بزرگ تر از مرد است بیشتر از قبل دیده می شود.
کوچک تر بودن زن از مرد در ازدواج یک باور سنتی است. دکتر مسعود وزیری، روان شناس بالینی درباره تفاوت سنی مناسب برای ازدواج موفقیت آمیز برایمان می گوید.
● تفاوت سنی مناسب
اگر تفاوت سنی میان زن و مرد سه تا چهار سال باشد، از یک حد معمولی برخوردار است. این مورد بستگی به این دارد که چقدر زن و مرد بتوانند این فاصله را باور داشته باشند. این مساله را نمی توان به همه تعمیم داد و به این معنا نیست که همه کسانی که چنین اختلاف سنی ای دارند، زندگی خوبی هم دارند.
البته هرچه فاصله سنی زوجین کمتر باشد احتمال تفاهم بیشتر است. چراکه دو نفر با تفاوت سنی زیاد در دو مرحله متفاوت از زندگی هستند و نیازها و خصوصیات آنها بالطبع متفاوت است.
همان طور که از گذشته تا به حال شنیده ایم، تفاوت در سن بلوغ دختر و پسر این روند را طوری نهادینه کرده که پسرها باتوجه به دیرتر بالغ شدنشان باید از دخترها بزرگ تر باشند.
با این حال فاکتور سن به تنهایی نمی تواند تضمین کننده یک ازدواج موفق باشد. انگیزه زوج ها برای ازدواج با یکدیگر در این زمینه بسیار دخیل است. هستند کسانی که با انگیزه های اقتصادی با افرادی ازدواج می کنند که تفاوت سنی بسیار زیادی با آنها دارند؛ ازدواجی بدون پایه های عاطفی و شناخت که نبودن عامل علاقه در این نوع از ازدواج ها آنها را با شکست مواجه می کند. در این صورت نمی توان گفت شکست این زندگی تنها به خاطر بالابودن سن یکی از دو زوج بوده است.
● بزرگ تر بودن مرد
از گذشته تا به امروز تفاوت سنی در ازدواج به گونه ای بوده که مرد چندسالی بزرگ تر از زن بوده است. مرد ایرانی با خاصیت مردسالارانه ای که از گذشته در اطراف خود دیده و شنیده، مدیر بودن در خانواده و حرف آخرزدن را تعریفی از خود می داند. از سوی دیگر بزرگ تر بودن مرد نوعی توازن رفتاری را در خانواده به دنبال دارد. با این حال معیارها با گذشت زمان در حال تغییر و دگرگونی است.
حضور زنان در جامعه و فعالیت های اجتماعی آنها، توجه بیشتر آنها به تحصیلات و ارتقای علم و به دست آوردن موقعیت هایی برتر حتی بسیار معتبرتر از مردها تا حدودی باعث تغییر سن ازدواج شده و به همین خاطر است که در جامعه امروز زنانی که از همسران خود بزرگ تر هستند، بیشتر از قبل دیده می شوند.
● بزرگ تر بودن زن
اگرچه هنوز مساله بزرگ بودن زن از مرد چه از نظر فرهنگی و چه از نظر اجتماعی در جامعه ما پذیرفته شده نیست اما نمی توانیم برای همه افراد، نسخه های واحد و یکسانی بپیچیم. اگر دو نفر تفاهم فرهنگی و اخلاقی داشته باشند، همسن بودن یا بزرگ تر بودن دختر از پسر، مشکل خیلی حاد و پیچیده ای نیست.
کسانی که مخالف بزرگ تر بودن زن هستند معمولا دلایل زیرا برمی شمارند: ترس از اینکه این ازدواج ها بعد از مدت کوتاهی با شکست مواجه شود؛ به ویژه اگر این ازدواج به خاطر موقعیت مادی زن صورت گرفته باشد، همیشه موردتوجه است.
زنی که چندسال بزرگ تر باشد، معمولا انتظار دارد همسرش هم همانند او فکر کند و مسائل را بسنجد ولی وقتی با چیزی غیر از این مواجه می شود، این فاصله را بیشتر درک می کند.
از سوی دیگر، مردی که با زن بزرگ تر از خودش ازدواج می کند، ممکن است پس از چند سال زندگی، با تحلیل رفتن جسم زن، احساس ناخوشایندی پیدا کند و شاید به فکر جدایی و یا ازدواج دوم بیفتد و... درحالی که این احتمال ها تنها مختص به زن هایی نیست که از شوهرانشان بزرگ ترند بلکه ممکن است در رابطه سایر زن ها با شوهرانشان نیز اتفاق بیفتد.
چنین ازدواج هایی جنبه های مثبتی هم دارد؛ ازجمله اداره زندگی از سوی زنی آگاه و مدیر. البته به شرطی که خود فرد پذیرای شرایطش باشد و بتواند نگاه جامعه و مردم را تحمل کند. چراکه تاثیرهای منفی برخورد جامعه و اطرافیان ممکن است در زندگی بروز پیدا کند.
می توان خانواده های زیادی را یافت که با بزرگ تر بودن زن از شوهر، زندگی هایی شاد و زیبا دارند. این مساله درصورتی که عشق و علاقه طرفین به همدیگر زیاد باشد و زندگی خوبی داشته باشند مشکل ساز نخواهد شد.
● همسن بودن یا نبودن
تعریف تفاوت سن و پذیرش آن، کاملا به فرهنگ و تربیت خانوادگی بستگی دارد. در مساله ازدواج درصورت فراهم بودن نیازهای اساسی و شناخت متقابل نمی توان فاصله سنی را از عوامل و عناصر اصلی دوام زندگی دانست. با این حال هرچقدر فاصله و اختلاف سنی بین زن و مرد کمتر باشد آنها به درک بهتری از یکدیگر می رسند.
زن و مرد هرچقدر تناسب و سنخیت بیشتری داشته باشند پیوند و ازدواج مستحکم تری خواهند داشت. یکی از معیارهای انتخاب همسر هماهنگی و تناسب بین زوجین از نظر فاصله سنی است. به هر حال افرادی که در محدوده سنی نزدیک هم باشند، تجربه ها و خاطره های یکسانی دارند و پیش زمینه فرهنگی مشابهی برای درک کردن هم خواهند داشت.
دختر و پسری که در سن ازدواج قرار دارند باید از نظر فکری در یک سطح قرار گیرند. تفاوت سن در فرهنگ ما اهمیت دارد ولی میزان آن را هم هیچ علم و منطقی با قاطعیت تخمین نزده است. باتوجه به عرف جامعه بزرگ تر بودن زن از مرتد، چه از نظر فرهنگی و چه از نظر اجتماعی پذیرفته شده نیست. علی رغم پیشرفت های همه جانبه و تغییر باورها هنوز هم موفقیت این گونه ازدواج ها در مقایسه با ازدواج هایی با تفاوت سنی مناسب برای افراد ثابت نشده است.
زن و مردی که ۱۲ تا ۱۵ سال اختلاف سن دارند نمی توانند همدل و همراه خوبی برای یکدیگر باشند اما باوجود تمام ایرادها، در این بین، نمونه های موفق زیادی نیز وجود دارند. ازدواج پسران با دختران بزرگ تر از خود به دلایل مختلف، یکی از عوامل نگران کننده در خانواده هاست. چراکه به زعم آنها این نوع ازدواج ها از ریسک بالایی برخوردارند. چون دخترها از لحاظ جسمی و عقلی زودتر بالغ می شوند؛ بنابراین به همسرانی احتیاج دارند که هم سطح خودشان باشند اگرچه باز هم توجه به مسائل پیچیده زندگی نسبی است.
فاصله سنی زیاد و از ۱۰ سال به بالا به دلیل اینکه تفاوت زمانی و یک دهه فاصله زندگی کردن بین دو فرد وجود دارد، مشکلاتی برای هر دو زوج به وجود می آورد. مشکلاتی چون عدم درک صحیح و متقابل، برآورده نشدن انتظارات دو طرف بعد از مدتی و بی حوصلگی فرد بزرگ تر، به خصوص احساس پشیمانی و بروز مشکلات بیشتر از عواملی هستند که بین زوج ها با فاصله سنی زیاد دیده می شوند.
منبع:مجله تندرستی
شناخت فرد مناسب برای ازدواج کار ساده ای نیست. به خصوص که خصوصیات رفتاری فرد به فرد متفاوت است. اما در نظر داشتن خط قرمزها و اصول کلی می تواند تا حدود زیادی شما را از یک انتخاب نادرست نجات دهد.
در این جا خصوصیات اخلاقی ای را برای شما فهرست کرده ایم که برای شناختن آدمها و چشم پوشی کردن از ازدواج با آنها کافیست.
منفی باف به معنای واقعی کلمه: آنها در هر شرایطی فقط مشکلات را میبینند. همیشه شکایت میکنند که آفتاب خیلی داغ است، باران گلهای باغچهشان را خراب کرده، باد موهایشان را به هم ریخته و... خلاصه، فکر میکنند همه دنیا علیه آنهاست. همیشه مشکل را میبینند و هرگز راهحل را نمیبینند. آنها شکست را عاقبت هر کاری میدانند.
کسانی که فکر نکرده عمل میکنند: آنها براساس تصمیمهای غریزی، آنی و واکنشی عمل میکنند! مثلا اگر چیزی را ببینند که خوششان بیاید و چشمشان را در نگاه اول بگیرد بدون لحظهای درنگ آن را میخرند. البته بعد یک چیز بهتر را میبینند و شروع میکنند به ناله و نفرین و چانه زدن برای به دست آوردن آن. اگر به دستاش بیاورند زود از یادش میبرند و اگر به دستاش نیاورند زمان زیادی را صرف غم و اندوه ناشی از آن میکنند. چنین فردی آمادگی آن را دارد که یک شبه زندگی شما را به باد دهد! تصمیم های آنی و بدون فکر این فرد مانع از تفکر منطقی خواهد بود.
آنانکه گوش نمی کنند، حرف می زنند: این افراد خودشان را مدام توی بحثهایی درباره قهرمانان زندگیشان و گروهها و دستههایی که دوست دارند، میاندازند و در این راه از دروغ گفتن هم ابایی ندارند. وقتی کسی به آنها نصیحتی میکند، گوشهایشان را میبندند و چیزی نمیشنوند. چنین فردی مصداق واقعی یک دندگی است. زندگی با چنین فردی به معنای حذف شما از تمام تعاملات و تصمیم گیری هاست.
کسانی که وقتشان را زیاد هدر میدهند: تقسیم زمان و استفاده از آن یکی از مهم ترین عوامل موفقیت است. برای یک آدم ناموفق، زمان کم ارزش است. کسی که وقت خود را به سادگی هدر می دهد گزینه مناسبی برای ازدواج نیست جون نه تنها قدر خود را نمی داند بلکه انگیزه کافی برای موفقیت و پیشرفت ندارد.
حسود هرگز نیاسود! آنها حسودند! خودشان را در موفقیتهای دیگران سهیم میبینند و دیگران را سهیم در شکستهایشان و به جای اینکه کار و تلاششان را بیشتر کنند شروع میکنند به شایعهسازی و زیرآبزنی دیگران و با این کار سعی میکنند دیگران را از معرکه به در کنند و جای آنها را بگیرند. ین افراد هیچ وقت از حال و گذشته خود راضی نیستند و مدام در حال خراب کردن موقعیت خود و اطرافیانشان هستند. حتی اگر این اطرافیان شما و خانواده تان باشید.
به دنبال ساده ترین راه: آنها همیشه به دنبال ساده ترین و کوتاه ترین راه هستند. نمیخواهند به هیچ عنوان به خودشان کمی زحمت بدهند؛ در حالی که یک زندگی خوب میخواهند. نکتهای که این آدمها نمیدانند این است که پنیر مجانی فقط در تلهموش پیدا میشود! و هیچ چیزی بدون تلاش به دست نمیآید. زندگی خوب آدمهای موفق بر استمرار و اشتباه و درس گرفتن از آن اشتباهات بنا میشود. آنها ثابتقدم هستند و در راه رسیدن به هدفهایشان تسلیم نمیشوند. آنها خطا میکنند اما آنها را تکرار نمیکنند و از میان خطاهایشان، نکتههای مثبت را بیرون میآورند.
راحت تسلیم میشوند: آدمهای ناموفق در شروع هر کاری سعی و تلاش نشان میدهند اما چیزی نمیگذرد که همه شور و شوقشان را از دست میدهند. مخصوصا وقتی با اشتباهی از خودشان روبهرو میشوند. به محض وقوع این اتفاق، کارشان را ترک میکنند و دنبال کار دیگری میگردند. البته اتفاقی نمیافتد؛ چون باز همان داستان و همان نتیجه تکرار میشود. آدمهای ناموفق پافشاری خاصی در دنبال کردن رویاها و کارهایی که دوست دارنـد انجـام بدهند، ندارند.
منبع: برترین ها
تجربه نشان مي دهد كه دو نوع شوهر وجود دارد، شوهران نوع اول، كه به چيزها و مسائل بزرگ فكر مي كنند، بيشتر گوش مي دهند، كمتر صحبت مي كنند، بيشتر تمركز مي كنند و مي بينند، تشكر و قدرداني مي كنند و صادق هستند و از كلمات خوب و صحيح استفاده مي كنند و صبور و شكيبا هستند. هر كسي كه تمام اين ويژگي ها و خصوصيات ها را ندارد يا تنها بعضي از آنها را داراست جزو شوهران نوع دوم محسوب مي شود. بياييد چند عادت خوب را در خود پرورش دهيم. هيچ وقت براي اين كار دور نيست! تصور كنيد كه قرار است شما براي 75 سال زندگي كنيد ـ ده سال كمتر يا بيشتر ـ و بيشتر از آن تصور كنيد كه قرار است در سن 25 سالگي ازدواج كنيد، شما حدوداً 50 سال با همسرتان زندگي خواهيد كرد ـ ده سال كمتر يا بيشتر ـ درست است؟ براي همين هم بهتر است كه من بخشي از تحقيقات و بررسي هايي كه در مورد روش هاي بهتري براي اينكه زنتان را خشنود كنيد و او را شريكي دلسوز و همياري براي خود سازيد، انجام داده ام را با شما سهيم شوم.
اينكه زنتان را راضي سازيد، يك ايده و فكر سخت و دشوار و پر مخاطره است. براي اينكه چگونه با فردي براي پنجاه سال زندگي يم كنيد دوست باشيد، بهتر است كه بياموزيد كه او را شاد و سعادتمند سازيد.
به خاطر اينكه تنها آن وقت است كه شما خودتان هم خشنود و خوشبخت خواهيد بود. اين حقيقت شماره يك است.
بسياري از شوهران احساس مي كنند كه تقريباً غير ممكن است كه همسرشان را راضي و خشنود نمود. شايد امكان داشته باشد كه تنها در طول سه سال اول ازدواج يا در طول سال هاي بعد از بازنشستگي موفق به راضي و خشنود نمودن او شويد. البته يك راه خيلي ساده وجود دارد كه انجام آن نيز بسيار ساده و سهل است و آ» به گفته يكي از بزرگان اين است كه:« هميشه بين ما يك درك و تفاهم كامل وجود دارد و موقع كه ما با هم اختلاف و مشكل پيدا مي كنيم، همسرم راه خودش را مي رود( و بنا به خواسته خود پيش مي رود) و من هم به دنبال او مي روم.» اين من را به ياد داستان هنري فورد مي اندازد كه در اواخر سنين هفتاد سالگي، بعد از مرگ پسرش ادسل، خواست كه شركت فورد توسط مديرش اداره شود. همسر او خانم كارلا فورد تهديد كرد كه اگر او اين كار را كند، او را ترك خواهد كرد و پيش والدينش باز خواهد گشت. آن عمل او مؤثر و نتيجه بخش بود و عاقبت تصميم گرفت كه شركت را به نوه اش هنري كه در آن زمان تنها 28 سال داشت، بسپارد.
شما را نمي دانم، اما من دوست ندارم كه زني خسته كننده و ملال آور داشته باشم، كه هر روز موقعي كه از سر كار به خانه بر مي گردم با بد خلقي و ترشرويي از من اسقبال مي كند، زني كه هر لباسي را برايش مي خرم و چه از آن خوشش بيايد و چه خوشش نيايد، از آن تعريف مي كند و زني كه به كارهاي من اهميت نمي دهد. براي من زندگي يك مبارزه است. هر روز من مجبورم تلاش كنم تا زنم را راضي و خشنود سازم. مطمئنم كه اين موضوع در مورد بيشتر مردان صدق مي كند. اين حقيقت شماره دو است.
بعضي از زنان زماني كه ناخشنود و ناراحت هستند، احساس خوشحالي و خوشبختي مي كنند! اين مسأله عجيب است اما حقيقت دارد، پس هر وقت زنتان با شما يا با فرزندانتان يا خانواده تان يا خدمتكارتان بدا خلاقي كرد و ناراحت بود( البته تنها تاشش مرتبه در روز)، به دلتان نگيريد و ناراحت نشويد. دليل اين كارها و اخم وتخم او اين است كه نمي خواهد زندگي زناشويي اش دچار نفرين و طلسم شود.
اين حقيقت شماره سه است.
بعد از اين كه حقايق اساسي و اصلي را بيان كرديم، حال مي توانيم بعضي از روشها كه همسرتان را شاد و خوشنود مي سازد را مورد بحث قرار دهيم. براي اين كار، شما ابتدا بايد چند عادت و رفتار بهتر را بياموزيد و در خود ايجاد و پرورش دهيد. و آنها اينها هستند.....
هميشه يك درك و تفاهم كامل بين ما وجود دارد و هر موقع كه ما بايد هم اختلاف نظر و مشكل پيدا مي كنيم همسرم راه خودش را مي رود و من هم به دنبال او مي روم!
زن ها از مهمان ناخوانده و مهماني هاي از پيش برنامه ريزي شده خوششان نمي آيد. به او زمان كافي براي برنامه ريزي دهيد و به خاطر داشته باشيد قبل از دعوت كردن افراد، با او مشورت كنيد. اين موضوع براي او بشيار مهم است.
منبع:انجمن اندیشمندان جوان
امر ازدواج و انتخاب همسر برای نسل جوان از اهمیت بالایی برخوردار است. موفقیت یا عدم موفقیت در این امر مقدس و درعین حال حساس، تعیین كننده سرنوشت جوانان است و سلامت جسم و روان و پیشرفت های مادی و معنوی آنان در عرصه های اجتماعی، ارتباطی تنگاتنگ با درستی یا نادرستی انتخاب همسر و پایداری یا ناپایداری ازدواج دارد، و سوالات خواستگاری آغاز این راه مقدس است.
سوالات جلسه خواستگاری
بهتر است جلسه خواستگاری برای صحبت مستقیم دختر و پسر وقتی اتفاق افتد كه تحقیقات لازم درباره دختر و خانواده اش از منابع تحقیق ( همسایه ها، دوستان و آشنایان، رجوع به محل تحصیل یا كار فرد مورد نظر و ...) توسط خانواده پسر و همچنین تحقیقات لازم درباره پسر، توسط خانواده دختر صورت گیرد (خاصه اگر طرفین نا آشنا باشند) و پس از آن اگر رضایت طرفین در این مرحله حاصل شد، برای تكمیل شناخت، اقدام به صحبت های مستقیم و رو در روی دختر و پسر شود (زیر نظر خانواده های طرفین)؛ كاری كه بسیاری از خانواده ها آن را انجام می دهند.
حال اگر از این مرحله گذشتید و توافقات اولیه صورت گرفت، به جلسه رسمی خواستگاری می رسیم كه در آن جا دختر و پسر برای شناخت بیشتر از هم اقدام به پرسش و سوالات خواستگاری از یكدیگر می كنند.
سوالهای خوب در جلسه خواستگاری
اگر دختر و پسر از تفاوت های فردی و خانوادگی یکدیگر مطلع باشند می توانند تصمیم درست بگیرند. در جلسات خواستگاری وقتی دختر و پسر به طور خصوصی با هم صحبت می کنند پرسش هایی که از هم می پرسند به آنها کمک می کند بعضی از تفاوت های خانوادگی خود را بشناسند.
سوالات خواستگاری و پرسشهایی درباره رابطه با خانواده
کسی که در جلسه خواستگاری حاضر می شود یعنی می خواهد تشکیل خانواده بدهد. پس مهم است که بدانید در مورد خانواده چطور فکر می کند، چه دیدگاهی دارد و روابطش را با اعضای خانواده چطور تنظیم کرده است.
پاسخ به پرسش های زیر در جلسه خواستگاری می تواند به شما کمک کند آینده خودتان را در زندگی خانوادگی با طرف مقابل ببینید.
1. خانواده برای تو چقدر اهمیت دارد؟
2. احساس ات درباره شیوه ای که والدین ات تو را بزرگ کرده اند چیست؟
3. والدین ات اهل کجا هستند و کجا بزرگ شدند؟ درباره ریشه های فرهنگی و ملیتی آنها چه می دانی؟
4. چه سنت هایی در خانواده شما اهمیت داشته اند؟ دوست داری فرزندانت هم این سنت ها را ادامه بدهند؟
5. روابط تو با برادرها و خواهرهایت چگونه است؟ نزدیکترین عضو خانواده به تو کیست؟
6. بزرگترین نزاعی که با خانواده خود داشتی چه بوده است؟ آیا این مسئله کاملا حل شده است؟
7. چند وقت یک بار خانواده ات را می بینی؟ فکر می کنی همین مقدار کافی است؟
8. آیا در زمان کودکی تو والدین ات با هم درگیری و نزاعی شدیدی پیدا کردند؟ چه احساسی نسبت به آن وضعیت داشتی؟
9. نسبت به حفظ روابط خانوادگی با اقوام احساس تعهد می کنی؟ به نظر تو کار درستی است که با بخشی از اعضای فامیل قطع رابطه کنیم؟
10. در بین اقوام ات چه کسی برای تو فرد محبوبی است؟ چه چیزی او را تا این حد ویژه کرده است؟
11. در مدت آشنایی چه رفتارهایی از طرف خانواده من باعث ناراحتی تو شده است؟ فکر می کنی می توانیم موضوع را حل کنیم؟
12. معمولاً از شهرهای دیگر مهمان برای شما می آید؟ اگر به خانه ما آمدند دوست داری چقدر آنجا بمانند؟
13. نسبت به عضوی از اعضای خانواده خود حسادت می کنی؟ چرا؟
14. اگر بچه داشته باشیم مایلی چند وقت یک بار پدربزرگ و مادربزرگ خود را ببیند؟ درباره اینکه بچه ها وقت زیادی را با پدربزرگ و مادربزرگ یا سایر بستگان بگذرانند، نگرانی خاصی داری؟
طرح پرسش در جلسه خواستگاری و شناخت بیشتر افراد از یکدیگر
سوالات خواستگاری درباره ویژگی های شخصی و احساسات
ویژگی های شخصیتی آدم ها در واقع هسته و قلب وجود آنهاست. ممکن است هر فردی بتواند دیدگاه خود را درباره اقتصاد یا سیاست عوض کند اما به سختی ممکن است بتواند عکس العمل خود را نسبت به پدیده ها و اتفاق ها، حتی در مدت زمان طولانی تغییر دهد. طرح پرسش های زیر در جلسه خواستگاری به دختر و پسر کمک می کند همدیگر را بهتر بشناسند. حتی اگر به پرسش های زیر در مورد خودشان جواب دهند درک و شناخت عمیق تر نسبت به خود پیدا می کنند.
1. چه چیزهایی را در شخصیت من دوست داری؟
2. در زندگی خود کسی را الگو قرار داده ای، کسی که دوست داشته باشی همه کارهایت دقیقاً مثل او باشد؟
3. به نظر تو چه چیزی به ما ارزش زنده بودن می دهد؟
4. آیا تو فردی هستی که خود را با تغییرات هماهنگ می کند؟ ممکن است در مورد این موضوع یک مثال بزنی؟ برای مثال به تغییر مهمی که در زمینه شغلی یا خانوادگی ات رخ داده اشاره کن.
5. به طور کلی کدام یک از این ویژگی ها درباره تو صدق می کند؛ بدبین، خوش بین، یا واقع گرا؟
6. فکر می کنی بهترین مزیت مرد بودن/ زن بودن چیست؟
7. آیا معمولاً تصمیم های خود را قبل از ابراز یا اجرا، تحلیل و بررسی می کنی یا بدون اینکه زیاد به آنها فکر کنی، تصمیم هایت را اجرا می کنی؟
8. در ابراز احساسات راحت هستی؟ چه احساسی رو به سختی ابراز می کنی؟ چه احساسی رو در خودت به سختی کنترل می کنی؟
9. وقتی در یک وضعیت بحرانی گرفتار می شوی خودت و شرایط را چگونه مدیریت می کنی؟
10. چه چیز باعث می شود احساس امنیت و آرامش کنی؟ آیا چیزی هست که دائماً درباره آن نگران باشی؟
11. فکر می کنی بزرگترین عیب تو چیست؟ برای رفع آن چه کاری باید بکنی؟
12. آدم قابل اعتمادی هستی؟ چه ویژگی هایی باعث می شود قابل اطمینان باشی؟
13. در چه حوزه هایی از زندگی احساس استقلال یا وابستگی می کنی؟
14. چه چیزهایی می توانند تو را عصبانی کنند؟ معمولاً در زمان عصبانیت چه واکنش هایی از خودت نشان می دهی؟ تا حالا واکنش فیزیکی هم داشته ای؟
15. اگر همسرت کار اشتباهی انجام دهد، چه عکس العملی نشان می دهی؟ یا حاضری او را ببخشی؟
16. از چه چیزی خیلی می ترسی؟ آیا این ترس تا به حال باعث شده نتوانی کاری را که می خواهی انجام دهی؟
17. آیا تا به حال در زندگی خود نقطه عطفی داشته ای؟
18. صبح ها که از خواب بیدار می شوی سرحال هستی یا بداخلاق و بی حوصله؟ در حالت دوم چقدر طول می کشد تا سرحال شوی؟
19. از اینکه توی جمع صحبت کنی، چه احساسی داری؟ آیا دچار اضطراب می شوی یا به راحتی حرفت را به پایان می بری؟
20. تا حالا عزیزی را از دست داده ای؟ چطور با مرگ او کنار آمدی؟
21. در طول روز بهتر کار می کنی یا شب ها راحت تری؟
22. وقتی غمگینی، چه واکنش ها و حرف هایی از سوی دیگران تو را آرام می کند؟
23. آیا آدمی هستی که برای انجام کارهای خود برنامه ریزی می کند؟ برای چند سال آینده زندگی خود برنامه ریزی کرده ای؟
24. آیا دوست داری که همسرت در انجام کارها و برنامه هایی که داری به تو کمک کند یا با کمک او مخالفت می کنی؟
25. وقتی مریض هستی و احساس ضعف می کنی دوست داری تنها باشی، ترجیح می دهی کسی کنارت باشد یا دوست داری یکی دائم از تو مراقبت کند؟
26. شرکت در چه نوع فعالیت های اجتماعی را دوست داری؟ با حضور در گروه های کوچک راحت تری یا در جمع های بزرگ؟
27. ترجیح می دهی در گروه، یک رئیس و سردسته باشی یا حضورت کمرنگ باشد؟
28. آیا از در آغوش گرفتن مردم خوشحال می شوی؟ آیا دوست داری دیگران تو را در آغوش بگیرند یا از لمس بقیه احساس خوبی نداری؟
29. معمولاً از دیگران درخواست کمک یا حمایت می کنی یا ترجیح می دهی همه کارها را خودت انجام دهی؟
30. چقدر مقید به امورات مذهبی هستید؟
31. تاریخ های مهم مثل تولد و سالگرد ازدواج را در تقویم ات یادداشت می کنی؟ معمولاً تاریخ ها یادت می مانند؟
32. به چه نوع از موسیقی علاقندی؟ خوانندده خاصی یا گروه خاصی؟
33. تا حالا تنهایی زندگی کرده ای؟ از تنهایی لذت می بری؟ چقدر می توانی تنها بودن را تحمل کنی؟
34. تا حالا شده حس کنی به حمایت عاطفی نیاز داری؟ چه زمانی بوده است؟
35. آیا اغلب احساس می کنی که خیلی وقت تلف می کنی و در انجام کارها تنبل هستی؟ آرزو می کنی که کاش این طور نبود؟
36. آیا آدم وقت شناسی هستی و یا معمولاً دیر سر قرار حاضر می شوی؟
نکته: سوال ها و حرف هایی که در جلسه خواستگاری مطرح می شوند اهمیت زیادی دارند چون پایه ای برای ارتباطات بعدی هستند. دختر و پسر باید بدانند هدف و خواسته آنها از ازدواج چیست تا بتوانند صحیح و هدفمند با هم گفتگو کنند. در واقع دو طرف باید براساس معنایی که زندگی مشترک و همسر خوب برای آنها دارد سوال هایی بپرسند که به شناخت آنها از طرف مقابل کمک بیشتری می کند.
منابع: تندرستی /پرسمان
مرد و زن حین انتخاب همدیگر به تناسبهای بدنی یكدیگر توجه میكنند. اكثر ما انسانها تناسب بدنی كاملی نداریم. یك نفر چشمان درشتی دارد، دیگری انگشتان بلند و...
از نظر روانپزشکان 5 عامل در انتخاب همسر آینده شما دخیل است . به این 5 عامل توجه کنید:
1. ژن CHM
مطالعههای اخیر لكوس و دكونیگ سوئیسی نشان داده ما از نظر ژنتیكی قادر به تشخیص بو هستیم. وقتی فردی به شما میگوید بوی خوبی میدهید در واقع بدنش در حال تجزیه و تحلیل ژنهای CHM شماست. این گروه از ژنها، مسوول تدارك سیستم ایمنی هم هستند و وقتی قرار است عضوی اهدا شود، پزشكان توجه میكنند كه ژنهای CHM گیرنده و دهنده یكی باشد تا عضو پیوندی پسزده نشود.
معمولا اعضای یك خانواده ژنهای CHM مشابهی دارند اما در خارج از خانواده موارد مشابه به سختی پیدا میشود. نكته بسیار جالب اینكه افرادی كه ژنهای CHM آنها كاملا متضاد است جذب هم میشوند. برای اثبات این قضیه لكوس و دكونیگ تیشرتهای چند مرد را به چند زن دادند تا بو كنند و لباسی را كه به نظرشان بوی جذابتری دارد انتخاب كنند. نتایج بررسیها نشان داد زنان لباسهایی را انتخاب میكنند كه متعلق به مردانی است كه ژن CHM آنها هیچ شباهتی به ژنهای CHM آنها ندارد.
2. تناسب
مرد و زن حین انتخاب همدیگر به تناسبهای بدنی یكدیگر توجه میكنند. اكثر ما انسانها تناسب بدنی كاملی نداریم. یك نفر چشمان درشتی دارد، دیگری انگشتان بلند و دیگری پاهای كشیده اما این عدم تناسب گاهی به چشم جنس مخالف زیبا به نظر میرسد. رندی تورنهیل، روانپزشك آمریكایی به این نتیجه رسیده كه زنان هر چند به مردان غیرمتناسب علاقه داشته باشند به ویژه در دوره تخمكگذاری مردانی را جذاب میدانند كه بدنی كاملا متناسب دارند. دلیل آن هم تمایلی ناخودآگاه به داشتن فرزندانی متناسب است. مردان نیز زنانی كه اندامی متناسب دارند و اندازه دور كمر آنها كمتر از دور باسن شان است را جذابتر و بارورتر میدانند.
3. هورمونها
تستوسترون هورمونی مردانه است كه باعث بهوجود آمدن خوی خشن ماست. براساس تحقیقات هر چه میزان این هورمون بالاتر میرود میزان خوشبختی در میان زوجین كاهش مییابد.
آمار نشان میدهد میزان خیانت، خشونتهای خانگی و طلاق در میان زوجینی كه هورمون تستوسترون در جنس مرد بالاتر است، بیشتر دیده میشود. به همین دلیل زنان ناخودآگاه بیشتر به مردانی جذب میشوند كه صورتی نسبتا زنانه دارند.
4. شباهت
شباهت، دلیل دیگر جذب شدن برخی زوجین به هم است. بیشتر مردان به سمت زنانی جذب میشوند كه نشان یا ردپایی از مادرشان داشته باشند. مدل مو، رنگ چشم، نوع حرفزدن، شكلی از رفتار... هر چیزی كه در ذهن یك مرد تداعیگر مادرش باشد، ممكن است باعث جذب او به یك زن شود.
5. مهربانی
جذاب بودن، تنها به دلیل داشتن یك ویژگی فیزیكی نیست. خلاق بودن ، مهربان و باهوشبودن از جمله ویژگیهایی است كه باعث جذب افراد به هم میشود. دیوید باس، روانشناس آمریكایی 10 سال پیش تحقیقی انجام داد و در آن از 10 هزار زن و مرد با 37 فرهنگ مختلف درخواست كرد معیارهای انتخاب همسر خود را بیان كنند.
تمامی این افراد درصدر فهرست خود مهربانی و بعد از آن ذكاوت را قرار داده بودند. به نظر میرسد برای بزرگ كردن فرزندان و زندگی كردن در این دنیای ستمكار، زیبایی روح مهمتر از زیبایی جسم است.
منبع : salamat.ir
هرگز بنظر نمیرسـد کـه خبرهای بدی در رابطه های تازه و نو وجود داشته باشد. معمولا نامزدها اولیل رابطه در مورد هر چیزی با یکدیگر موافقند، از نوع غذایی که در رستوران سفارش می دهـنــد گرفته تا مقدار کره ای که در سینما روی ذرت بو داده خود می ریزند. متاسفانه، در نهـایـت لبخندهای ساده حاکی از رضایت و موافقت و نیز ابراز علاقه های پـر شـور و نشاط پایان می یابند.
زمانی فرا میرسد که جمله دو کــلمه ای معروف گفته شده و احساسات سرد و بی روح موجود در آن آشکار می گردد. هرچند گـفتن “دوستت دارم،” لـزوما جهتی صـحیح برای حـرکت کـردن نـــیست. این عبارت کوچک باید برای زمان مناسبش کنار گذاشته شـده و نباید همانند نقل و نبات در عروسی مرتب بالا انداخته شود.
گفـتن این کـه صادقانه به شریک زندگی خود علاقمندید، ارزشش بسیـار والاتـر از ادعای دروغین دوسـت داشتــن او می باشد. دروغگویی همچنین ممکن است یک رابطه خوب بالقوه را به خطر بیندازد.
این قانون در مورد زن و مرد هر دو صادق است ، از آنـجـایی که زن و مرد گاهی اوقات مایل میگردند احساسات خود را طریق نشان دادن علایق خـود بــه دیـگری بــزرگ جلوه دهند. این به آن معنا نیست که برخی از زوج ها هـرگـز هـمـدیـگر را دوست نخواهند داشت، بلکه منظور این است که نباید گرفتار لحظات لذت بــخش کاذب و زودگذر شد و آنچه که واقیعت درونی نیست را بروز داد.
واقعیات را به او نشان دهید
از قدیم گفته اند “دو صـد گفته چو نیم کردار نیست،” این جمله در مورد روابط خانوادگی نـیـز صادق است. ما عادت میکنیم جمله ای قدیمی و تکراری را بارها و بارها بشنـویـم، اما برای اینکه آن کلمات مؤثر واقع شوند، باید عمل خـود را نـیـز به آنها اضافه کنیم.
پس دفعه بعدی که به نامزدتان میگویید که برای شما ارزشمند اسـت، فــراموش نـکنید که چگونگی احساس خود را در عمل به او نشان دهید.
برای این کار لازم نیست برایش گوشواره الماس بخرید. چرا به او محبت نمیکنید و او را جایی که همیشه دوست داشته برود، نبرید؟
گفتن به یک زن کـه او دنـیـای شـمـا است خیلی آسان اســت، اما آیا ثابت نمودنش هم به این آسانی است؟
چه تعدادی از شما در این لحظه از رابـطه تان به نامزدتان خود می گویید که برای او هر کاری انجام میدهید و در فـرصـت بـعـدی خــلاف جـهـت حرک کرده و اوقات فراغت به جای این کـه وقــت خود را با همسرتان سپری کنید با دوستان خود به گردش و تفریح میروید؟
یک راه دیگر برای فهمیـدن ایـنکه نامزدتان شما آیا واقعا همان کسی است که میخواهید باقی عمر خود را با او سپری کنید ایـن است که مطمئن شوید دارای دیدگاهی یکسان درباره آینده میباشید. آیا هر دوی شما خودتان را چندین سال دورتر در حـال مشـارکـت برای بدست آوردن خانه ای برای زندگی و ارتقای خانواده ای صمیمی تصور میکنید؟
اگر به همگی سؤالات فوق به یک نحو پاسخ میدهید، به رابطه خود امیدوار باشید.
جذاب ترین های عروس مهتاب :
1) انتقاد کردن
معمولاً گفته می شود که انتقاد کم اما سازنده مفید بوده و بیان آن بلا مانع است. این امر در مورد تمام افراد صحت دارد بجز نامزدتان. هر چند پیشنهاد کردن قابل قبول است، به ویژه اگر خانم خودش از شما نظر بخواهد، اما انتقاد و گوشزد کردن نکات منفی، کاری است که خانم از مادرش انتظار دارد نه از معشوقش.
اگر شما همواره بخواهید او را تصحیح کنید، طرز لباس پوشیدن را به او آموزش دهید، و طوری رفتار کنید که انگار همه چیز را می دانید، اسمتان خط زده خواهد شد و از رده خارج می شوید. هر خانم با هوشی می داند که هیچ لزومی ندارد با مردی وقت صرف کند که از او تعریف و تمجید نمی کند. در رابطه خود، بهتر است مهربان و متواضع باشید، جنگ ها را برای خودتان نگه دارید، و فقط زمانی به او پیشنهاد بدهید که خودش از شما تقاضا کرده باشد؛ از همه اینها گذشته سعی کنید انتقاد های خود را به تعریف و تمجید تبدیل کنید. با بهره گیری از این شیوه نتیجه بهتری بدست می آورید.
2) آشکار کردن این امر که کارتان مهم تر از نامزدتان است
شغل شما برای خودتان و همینطور برای نامزدتان مهم است. او از موفقیت های شما بسیار خوشحال می شود و دوست دارد که شما همیشه در کارتان بدرخشید؛ اما از سوی دیگر اگر هر روز تا دیروقت در محل کار خود بمانید، قرارهای ملاقات خود را به خاطر مسائل شغلی کنسل کنید، پس از اتمام ساعات کاری با همکارانتان بیرون بروید، او نظرش در مورد اولویت بندی های شما تغییر می کند.
هر چند خانم ها به بلند پروازی و تمرکز آقایان نسبت به کارشان اهمیت می دهند، اما در عین حال انتظار دارند که شما نیز برای آنها زمان کافی بگذارید. اینطوری به قضیه نگاه کنید: چه می شود اگر شما شغل مناسبی داشته باشید و پول فراوانی بدست آورید، اما کسی را نداشته باشید که موفقیت های خود را با او تقسیم کنید؟
3) خیانت
خیانت جنسی هیچ گاه قابل بخشش نیست، مگر اینکه شما و خانمتان بر سر آن به توافق برسید! اما خیانت، تنها به رفتارهای جنسی محدود نمی شوند. نوع دومی از خیانت هم وجود دارد که به اندازه خیانت جنسی خطرناک است. این خیانت به این معناست که با یک نفر به غیر از نامزدتان، مانند یک دوست دختر خود رفتار کنید. به این معنا که شما دوست مؤنثی داشته باشید که با او خیلی بیشتر و بهتر از همسر خودتان ارتباط برقرار کرده باشید، وقت بیشتری را با او صرف کنید، و از بودن با او بیشتر لذت ببرید.
این نوع خیانت ها بیشتردر روابط جدی به وقوع می پیوندند، چرا که همسرتان از شما انتظار دارد که تمام توجه خود را به او منحصر کنید. البته این امر بدان معنا نیست که شما نمی توانید دوست دیگری جز او داشته باشید و یا حتی دوست صمیمی داشته باشید. فقط او باید احساس کند که می تواند با تمام وجود به شما اعتماد کند و محرمانه ترین اسرار خودش را با شما در میان بگذارد. او هیچ گاه نمی تواند قبول کند که در جایگاه دوم قرا بگیرد، و اگر چنین اتفاقی روی دهد به سرعت متوجه خواهد شد.
4) نامرتب و ژولیده بودن
اگر زمانیکه با او خیلی خودمانی شدید بخواهید از حالت رسمی بیرون بیایید و به سر و وضع خود رسیدگی نکنید، مطمئن باشید که سعی می کند فاصله اش را با شما حفظ کند تا مجدداً تمیز و مرتب شوید. این امر دو چیز را به او نشان می دهد: 1- شما یک ظاهر گول زننده برای جذب کردن و فریب دادنش ساخته بودید. 2- آنقدر برای شما ارزش و اهمیت ندارد که حتی بخواهید همان ظاهر گول زننده را هم حفظ کنید. اگر زمانی که کت و شلوار مناسبی به تن می کنید او خوشحال می شود، پس بدانید که از این سبک و سیاق خوشش می آید و اگر از این کار دست بکشید، این امکان وجود دارد که علاقه اش را به شما از دست بدهد. اگر به تی شرت و شلوار جین علاقه دارید، خوب می توانید از آنها زمانی که قصد رفتن به سوپر مارکت را دارید، استفاده کنید.
5) تند برخورد کردن
به مرور زمان که رابطه صمیمی تر می شود، او بیشتر در کنار شما خواهد بود. به این دلیل که مدت زمان بیشتری را در کنار نامزدتان سپری می کنید، دیگر عادات او در نظر شما جذابیت اولیه خود را از دست می دهند. احساس می کنید که حرکاتش درست شبیه به کارهای خواهر کوچکترتان هستند. طوری برخورد می کنید که انگار تک تک حرکاتش موجب آزار و اذیت شما می شوند. البته حقیقت این است که شما آنقدر با او احساس راحتی می کنید که به خودتان این اجازه را می دهید که به سادگی اولویت هایتان را برایش بازگو سازید.
متاسفانه او برای مدت زمان زیادی قادر به تحمل چنین برخوردی نخواهد بود. به جای اینکه در مقابل کارهای او از خود عکس العمل شدید نشان دهید، سعی کنید در ابتدا تشخیص دهید که چه موقع در حال اذیت شدن هستید. بعد هم به طور کاملاً منطقی تصمیم بگیرید که آیا این آزار و اذیت ارزشش را دارد که بخواهید به خاطر آن بحث و مشاجره راه بندازید یا خیر. اگر واقعاً می بینید که ارزشش را ندارد، سعی کنید آنرا فراموش کنید؛ و اگر هم احساس کردید که موضوع از اهمیت ویژه ای برخوردار است، می توانید مسئله را با حفظ آرامش کامل با همسر خود در میان بگذارید. این امکان وجود دارد که خوشحال شود و یا شاید خودش هم در مورد برخی از عادت های شخصی شما نظر بدهد.
6) کنترل کردن او
این مورد از جمله مواردی است که از سالیان دراز بحث اصلی بسیاری از قرارهای ملاقات را به خود اختصاص داده بوده است. بسیاری از افراد در روابط خود از کنترلگرایی های متعصبانه رنج می برند. ممکن است به دوستان پسر او حسادت می کنید، به او می گویید که نباید بیش از اندازه حتی با دوست های دخترش صحبت و غیبت کند، به او گوشزد می کنید که نباید پول خود را بیش از اندازه در مغازه های کفش فروشی خرج کند، و از همه این ها گذشته ممکن است به او بگویید که چه زمان به کجا باید برود یا نرود.
هر چند از قدیم گفته شده که خانم ها تمایل دارند که به کسی وابسته باشند، اما در عین حال حاضر نیستند به هیچ قیمتی از استقلال و آزادی خود بگذرند. شاید خانمتان پیش از ورود شما به زندگی، انسان کاملاً موفقی بوده و به درستی می داند که چگونه باید از وقت و پول خود استفاده کند و در این راه هیچ نیازی به کمک شما هم ندارد. شاید زمان هایی برسد که نیازمند نصیحت و پیشنهاد شما باشد، در چنین مواقعی می توانید نظر خود را ارائه دهید؛ اما در غیر اینصورت انجام چنین کاری درست نیست. باید به او فضای کافی بدهید تا تصمیم هایش را با فراغ خاطر اتخاذ نماید.
7) قضاوت دوستان و خانواده او
اگر یکی از دوستان، مادر، و یا خواهرش حوصله شما را سر می بردند و موجبات رنجش خاطر شما را فراهم می آوردند، باید بدانید که در شرایط سختی قرار گرفته اید، چراکه معمولاً آنها در اطراف شما خواهند بود و خانمتان نیز از آنها زیاد صحبت می کند. باید سعی کنید همان چیزی را در آنها ببینید که همسرتان در وجود آنها می بیند. اگر مادرش بیش از اندازه در زندگی شما دخالت می کند، این کار او را حمل بر این بگذارید که فقط قصد کمک کردن به شما را دارد. باید بدانید که خانم ها اساس زندگی خود را بر پایه همین افراد استوار می کنند و در مورد آنها تعصب خاصی دارند. اگر شما سعی کنید که خصوصیات مثبت آنها را ببینید، دیری نخواهد گذاشت که به آنها علاقه پیدا می کنید.
همچنین باید به شما گوشزد کنم که از برخورد رو در رو با تمام افرادی که مورد علاقه او هستند به شدت خودداری کنید، حتی اگر شما را بیش از اندازه عصبانی کرده باشند. سعی کنید تا جایی که می توانید با آنها کنار بیایید، چون بحث و مشاجره با آنها مساوی است با بحث و نزاع با همسرتان. اگر بتوانید در نظر آنها یک مرد استثنایی جلوه کنید، تا آخر عمر موفقیت از آن شما خواهد بود.
8) بی علاقه شدن
آقایون تصور می کنند که یکی از راههای نزدیک شدن به خانم ها، نشان دادن بی علاقگی نسبت به آنهاست. شاید این روش در مراحل اولیه نتیجه بخش باشد، اما زمانیکه رابطه شما جدی می شود، دیگر نمی توانید از این شیوه استفاده کنید. او به خوبی می داند که اگر شما به او توجه نکنید مردان بسیار دیگری هستند که می توانند دو برابر آن توجه و اهمیت را نسبت به او از خود نشان دهند. اگر مرتباً از او تعریف و تمجید نکنید، او را به بیرون نبرید، و در مورد زندگی شخصی اش از او سؤال نکنید، احساس می کند که نسبت به او بی توجه شده اید. او هیچ نیازی ندارد که در کنار شما باقی بماند، بلکه شما باید کاری کنید که احساس کند ارزش ماندن را دارید. اگر می خواهید در کنارتان باقی بماند، باید کاری کنید که احساس کند یک دختر منحصر بفرد است. مستقیما در چشم هایش نگاه کنید، در طول روز هر چند وقت یکبار با او تماس بگیرید، و زمانی که احساس می کنید زیبا شده به او بگویید.
9) وقت کافی نداشتن
شما به رفیقتان قول داده اید که مسابقه ورزشی را در خانه او تماشا کنید، به تازگی به اندازه کافی به باشگاه نرفته اید تا تمرین های دوره ای را خود را کامل کنید، و چند کار مختلف برای انجام دادن باقی مانده است؛ هر چند همه این کارها را باید به نحوی انجام دهید، اما باید برای نامزداتان نیز وقت بگذارید. شاید کار ساده ای نباشد اما به هر حال گاهی اوقات لازم است که هم شما و هم نامزدتان از کارهای دیگر بزنید تا بتوانید در کنار هم قرار بگیرید.
همه چیز مربوط به جزئیات می شود
اگر می خواهید همسرتان را در کنار خود نگه دارید، باید کاری کنید که احساس شایستگی، و بی همتایی به او دست بدهد. تما رفتارهایی که در بالا به آن اشاره کردیم، به عنوان ضمانتی برای نگه داشتن خانم در کنار شما به شمار می روند. بنابراین سعی کنید چنین رفتارهای کوچکی را در زندگی خود به کار گیرید. اگر او واقعاً ارزش تلاش برای نگه داشتن را داشته باشد، شما اصلا احساس نمی کنید که در حال تلاش کردن هستید و کلیه امور را با جان و دل انجام خواهید داد .
اگر فقط منطق و طرز نگرش خویش را قبول دارید و در برابر دیگران حالت دفاعی یا حالت تهاجمی میگیرید و قادر به درك افكار ، احساس و رفتار دیگران نیستید.
اگر چنین هستید ، صبر كنید ، ازدواج نكنید
1 - اگر در خانواده پدری و زندگی مجردی خود ، مسئولیت كاری را به عهده نمیگیرید یا در مسئولیت محوله تعلل میورزید. ( تنبلی و بیمسئولیتی)
2 – اگر با پدر، مادر، برادر و خواهر خود (كه به نظر شما غیر منطقی بوده یا اخلاق دلخواه شما را ندارند) ارتباط سازنده و راضی كننده ندارید و نتوانسته اید تعامل قابل قبولی ایجاد نمائید. (عدم تعامل و ارتباط اجتماعی صحیح با دیگران)
3 – اگر در زندگی ، مرتب شغل خود را عوض كرده اید ، با دوستان زیادی به خاطر مشكلاتی قطع رابطه نموده اید ، رشته تحصیلی خود را تغییر داده یا ترك تحصیل كرده اید ، علائق خود را نیمه كاره رها كرده اید و ثبات فكری ، احساسی و رفتاری ندارید.( عدم ثبات فكری ، احساسی و رفتاری)
4 – اگر تصور میكنید ؛ افكار ، احساس و رفتار همسرتان را در آینده به دلخواه خود تغییر میدهید. (خطای شناختی)
5 – اگر به دنبال همسر مناسبی هستید به نحوی كه در زندگی مشتركتان در آینده با هیچ گونه مشكلی مواجه نشوید. (خطای شناختی)
6 – اگر در پی كسب لذت و علائق خود ، كارها و مسئولیت هایتان بر دوش دیگران قرار میگیرد. (اصالت لذت ، و عدم مسئولیت پذیری)
7 – اگر فقط منطق و طرز نگرش خویش را قبول دارید و در برابر دیگران حالت دفاعی یا حالت تهاجمی میگیرید و قادر به درك افكار ، احساس و رفتار دیگران نیستید. (واكنش دفاعی و خود میان بینی)
8 – اگر نقاط ضعف و نقاط قوت خود را به صورت شفاف نمی بینید. (عدم خودآگاهی)
9 – اگر تا كنون با نظرات ، انتقادات و پیشنهادات دیگران ، تغییری در رفتار های شما ایجاد نشده است. (عدم مدیریت خود یا خود مدیریتی)
10 – اگر مسائل كاری شما مانع ارتباط دوستانه ، و ارتباط دوستان شما مانع ارتباط صمیمی در خانواده ( خانواده پدری) میشود یا مسائل و مشكلات شخصی شما در تمام حوزه های زندگیتان تاثیر میگذارد و در هم تنیده میگردد. (مشكل در تقسیم وظایف و تعارض نقش ها)
11 – اگر به هیچ وجه قادر به تغییر برنامه های از قبل طراحی شده خود نیستید( حتی اگر شرایط تغییر كند) و بسیار متعصب ، خشك و غیر قابل انعطاف هستید. (عدم انعطاف پذیری لازم)
12 – اگر قادر به درك احساسات ، رفتار و افكار خانواده ، دوستان و همكارانتان(كه متفاوت از شما عمل میكنند) ، نمی باشید. (عدم اگاهی اجتماعی)
13 – اگر بیشتر به جای گوش كردن ، صحبت میكنید و بیشتر از آنكه سعی كنید دیگران را بفهمید ، سعی دارید كه دیگران شما را درك كنند. (عدم مدیریت رابطه)
14 – اگر بسیار هیجان طلب هستید و صرفاً ، هیجانات شما را به سویی میكشاند و قادر به تعویق انداختن خواسته هایتان نیستید. (خود یا اگو ضعیف ، هوش هیجانی پائین)
15 – اگر برای رفتار ، احساس و گفتار خود روش و برنامه ای ندارید و منفعلانه و واكنشی نسبت به دیگران عكس العمل نشان میدهید.( رفتار بی تعقل یا انعكاسی ، مشكل در شیوه حل مسئله)
16 – اگر عادت دارید به جای حل مشكلات از آنها فرار كنید یا اجتناب بورزید یا واكنش شما به مسائل بی تفاوتی هست. (پاسخ اجتنابی به رویدادها)
17- اگر در آینه نگاه دیگران ، شما فردی غرغرو ، سرزنش گر، وابسته ، احساساتی ، بدبین ، گوشه گیر، پرخاشگر، دمدمی مزاج ، خودخواه ، گوشت تلخ ، غمگین یا تكانشی ( كسی كه یكباره بدون مقدمه و از روی احساس دست به عملی میزند و پیامدهای آن را نمی سنجد) به نظر میآئید. (اختلال شخصیت)
18 – اگر فكر میكنید ، از میان چند میلیارد ساكنین كره زمین ، فقط و فقط یك شخص مناسب شماست و ارزش ازدواج دارد و در غیر این صورت زندگی شما بی معنا شده و باید بمیرید یا تا آخر عمر مجرد بمانید.( خطای شناختی ، عدم كنترل احساس ، هوش هیجانی ضعیف)
19 – اگر بدون اینكه خود را دقیقاً ارزیابی كنید و بشناسید ، دنبال همسر مناسب میگردید. (عدم شناخت خود)
20 – اگر وضعیت فعلی اتان راضی كننده نیست و برای رهایی و فرار از موقعیت ، اقدام به ازدواج میكنید. (مشكل در شیوه حل مسئله)
جذاب ترین های عروس مهتاب :
خیلی فرقی نمی کند اسمش را چه بگذاریم، «خیانت»، «بی وفایی»، «کم مهری» یا «ظلم» اسمش هر چه باشد. پیامد ها و آسیب هایش یکی است. آسیبی به بزرگی کشتن یک زندگی. همان زندگی مشترکی که روزگاری نه چندان دور باامید به وفاداری و با آرزوی داشتن روزهایی شاد آغاز شد. اگر پای صحبت ها و خاطرات مشاوران خانواده بنشینیم، اگر سری به دادگاه های خانواده بزنیم و اگر کمی بیشتر زیر پوست شهر برویم ردپای این بی وفایی ها را خواهیم دید و اگر بخواهیم صادق باشیم حتما می پذیریم که این ردپا ها روز به روز بیشتر می شود. ردپاهای جامانده روی بسیاری از زندگی ها که اثر زشت به جامانده از آن به راحتی پاک نخواهد شد.
واقعیت این است که خیلی از زوج ها تعهد در زندگی مشترک را در کارکردن، انجام وظایف معمول و به دست کردن حلقه ازدواج خلاصه می کنند اما «بار بارا دی آنجلیس» می گوید: تعهد واقعی یک حلقه ازدواج. عقدنامه، سند ازدواج یا سال هایی نیست که با یکدیگر زندگی کرده اید. بلکه رفتار شماست در یک یک روزهای زندگی با فردی که دوستش دارید.
دلایلی که منجر به خیانت می شود
یکی از ویژگی های ازدواج، تعهد و پایبندی هریک از همسران به یکدیگر و حقوق متقابل است به گونه ای که این تعهد شالوده زندگی مشترک است؛ در غیر این صورت اعتماد متقابل بین همسران یا اعضای خانواده کمتر و کمتر خواهد شد.
در سبب شناسی خیانت دلایل متعددی را می توان برشمرد که به دلیل تفاوت های فردی این دلایل یا عوامل، می تواند در افراد مختلف و جوامع گوناگون و حتی در زمان های (شرایط) مختلف، متفاوت باشد.
ویلیام گلاسر، روان شناس نامی، بیان می دارد: زوج ها زندگی مشترکشان را با عشق شروع می کنند اگر از آن مراقبت نکنند رفته رفته، صمیمیت اولیه به تدریج رنگ می بازد. با گذشت زمان زندگی برخی از این افراد به جدایی کشیده می شود اما برخی دیگر از آن ها به زندگی مشترکشان با آهنگی یکنواخت و ملال آور ادامه می دهند و به ارتباطات نامشروع روی می آورند.
به عقیده این روان شناس، مهم ترین انگیزه زن و مرد متاهلی که به سوی روابط نامشروع کشیده می شوند، تجربه مجدد صمیمیت است. چیزی که دیگر آن را در زندگی مشترکشان نمی یابند.
اگرچه هیچ کدام از دلایل پی آمده، خیانت و بی وفایی را توجیه نمی کند و راه حل اساسی برای این مشکلات مشاوره، گفت وگو و صبر است برخی از عوامل اثرگذار بر این موضوع بدین قرار است:
1 - عدم رضایت از ازدواج و برآورده نشدن نیازهای عاطفی و زناشویی:
یکی از عوامل اصلی خیانت، نارضایتی از روابط زن و شوهر است؛ زمانی که بین همسران روابط زناشویی خوبی حاکم نباشد، این احتمال وجود دارد فرد به همسر خود خیانت کند. اختلالات زناشویی که به مرور زمان برای برخی به وجود می آید و مشکلات شخصیتی باعث می شود فرد نتواند به همسر خود محبت کند و فقدان محبت، عاطفه و روابط گرم و صمیمی باعث این خیانت ها می شود.
همسرانی که به هر دلیلی از محبت و توجه شریک زندگی خود محروم باشند، معمولا وقتی مورد وسوسه و اغوای شخص دیگری قرار می گیرند ممکن است دچار انحراف شوند.
2 - انگیزه ای برای پایان دادن ازدواجی که دیگر رضایت بخش نیست
رفتارهای زشت، نق زدن های دائمی، نزاع ها و مجادله های فراوان دستورالعمل مناسبی برای ایجاد سردرد و در تصور برخی همسران (البته به نادرست)، خیانت بهترین راه فرار از جهنم خانه است. راهی که البته آن ها را از چاله درمی آورد و به چاه می اندازد.
3 - انتقام
برخی از زوجین به اشتباه فکر می کنند حال که مورد خیانت قرار گرفته اند آن ها نیز مجاز به مقابله به مثل هستند. برخی تصور می کنند باید طعم تلخ دارویی را که به آن ها خورانده شده، به همسرشان بخورانند تا متوجه اشتباه خود و آنچه که بر سر همسرشان آمده بشوند. غافل از اینکه این کار قبل از هر کسی خودشان را از پا درمی آورد.
4 - برگرداندن حس فردیت و استقلال
یک نظریه بر این عقیده است که انگیزه چنین عملی تمایل افراد به برگرداندن حس فردیت و استقلالی است که در چارچوب ازدواج تضعیف شده است. فرد ممکن است از نظر عاطفی به حدی از بلوغ هیجانی نرسیده باشد که بتواند در مقابل ناراحتی یا نارضایتی همسر، تمامیت خود را حفظ کند، به همین دلیل با جست و جوی یک رابطه جدید در واقع در جست و جو و بازسازی خود جدید است.
5 - اطمینان خاطر از جذابیت برای جنس دیگر
برخی از افراد در پی نیاز به اطمینان خاطر از اینکه هنوز برای جنس دیگر جذاب و خواستنی هستند، به رابطه خارج از ازدواج رو می آورند.
به واقع، در روابط طولانی این سوال برای برخی پیش می آید آیا هنوز در بازار خریداری دارند یا خیر؛ که یافتن پاسخ این پرسش ممکن است آنان را به سوی اهداف غیرمشروع سوق دهد.
6 - کسب هیجان و تنوع
بعضی مواقع هم رابطه خارج از ازدواج، فقط به منظور کسب هیجان و تنوع اتفاق می افتد یعنی هیچ شکایت یا نارضایتی خاصی در ازدواج وجود ندارد فقط برخی افراد به دنبال هیجان رابطه خارج از ازدواج هستند.
آسیب هایی که خیانت به جان خانواده می اندازد
خیانت به همسر عوارض و پیامدهای متعددی را به دنبال خواهد داشت که هم بر فرد هم بر خانواده و هم بر جامعه تاثیر می گذارد. بی وفایی یکی از عمده ترین دلایل ذکر شده برای طلاق است. همچنین نتایج مطالعات زیادی نشان داده است واکنش فرد به خیانت همسر، شبیه علائم استرس پس از ضربه روانی، همچون علائم شوک، سردرگمی، خشم، افسردگی، آسیب دیدن عزت نفس و کاهش اعتماد به نفس است.
نتایج پژوهش های دیگر حاکی از آن است که پس از افشای خیانت همسر، خانواده ها با مسائلی نظیر بحران زناشویی، تضعیف عملکرد در نقش های والدینی و مشکلات شغلی روبه رو می شوند. از دیگر پیامدهای خیانت همسر می توان به مسائلی نظیر ضرب و شتم، قتل همسر و اقدام به خودکشی اشاره کرد.
همچنین از دست دادن اعتماد و اعتبار نزد همسر، اذیت کردن و آسیب رساندن به خود و خانواده، از دست دادن وجهه و احترام خود نزد همسر و دیگران از عمده ترین آسیب ها و مشکلاتی است که متوجه فرد خاطی می شود. هنگامی که ما در مسیر خطا قدم برمی داریم، همیشه احساس اضطراب و ترس خواهیم داشت و آرامش درونیمان از بین خواهد رفت.
انواع و اقسام خیانت
خیانت در رابطه همسران دارای انواع و اقسام مختلفی است که عبارت است از:
1 - خیانت رفتاری
منظور از خیانت رفتاری این است که یکی از همسران به صورت رفتاری و با ارتباط برقرار کردن با شخصی خارج از سیستم خانواده به همسرش خیانت کند.
2 - خیانت ذهنی
افرادی که در فکر و تخیلاتشان مدام به شخصی دیگر می اندیشند از آنجا که این شخص، زاده ذهنشان است آن فرد شخصی ایده آل به شمار می آید و در این موقع است که برای زندگی مشترک خطر می آفریند چرا که آن شخص دائم شریک زندگی اش را با فرد ایده آل ساخته ذهنش مقایسه می کند و چون در حال قیاس است، در ارتباط با همسرش به مشکل برمی خورد و رابطه سرد می شود.
3 - خیانت کلامی
در این نوع خیانت، زن یا مرد به صورت تلفنی یا اینترنتی با یکدیگر صحبت می کنند. متأسفانه این نوع ارتباط های ناسالم با گسترش استفاده غلط از اینترنت، شبکه های اجتماعی، تلفن های هوشمند و... افزایش یافته است.
منبع: خراسان نیوز
جذاب ترین های عروس مهتاب :
برای مثال ممکن است انسانی که روابط اجتماعی پرهیاهو و پرشوری دارد، همسری را انتخاب کند که خواهان زندگی آرام تر و بی سر و صداتری است. ازدواج این دو که از این لحاظ هیچ وجه تشابهی ندارند، بی مشکل نیست. همه ما ویژگی های شخصیتی ای داریم که به راحتی تغیر نمی کند و متاسفانه اگر نتوانیم با هم به تعامل برسیم، عرصه بر ما تنگ می شود و تنش های ناخوشایندی را تجربه خواهیم کرد.همه انسان ها معیارهای ناخودآگاهی برای انتخاب همسر دارند مثلا بعضی به طور غیر ارادی به دنبال همسری هستند که شباهت زیادی به والد محبوبشان داشته باشد.
البته عکس این اتفاق نیز رخ می دهد؛ یعنی ممکن است فردی از هر کسی که به والدش شباهت دارد، گریزان باشد. بعضی نیز به دنبال کسی هستند که ویژگی های او را در وجود خود نمی بینند و در واقع با یافتن این آدم، نیمه گمشده یا سرکوب شده خودشان را می یابند. مثلا کسی که اصلا قدرت مدیریت و رهبری ندارد، همسری را انتخاب می کند که مدیر مدبری است. در مورد یک فرد برونگرا و درونگرا نیز ممکن است چنین خواست ناخودآگاهی باعث ازدواج شده باشد. برای روشن تر شدن موضوع باید تعریفی از برونگرایی و درونگرایی داشته باشیم:
برونگراها
برونگراها انرژی خود را از برخوردها و روابط اجتماعی بیشتر و حضور در جمع به دست می اورند و علاقه زیادی به فعالیت های دسته جمعی دارند. مجلس گردانی، شوخ طبعی و بذله گویی از خصوصیات بارز این افراد است.
درونگراها
گاهی تصور می شود درونگراها علاقه ای به ارتباط با دیگران ندارند، اما چنین نیست زیرا برای رفع خستگی، به دست آوردن دوباره انرژی جسمانی و روانی و شادابی شان نیاز دارند زمانی را به خود اختصاص دهند یا به اصطلاح با خود خلوت کنند. انسانهای درونگرا از دید دیگر افراد جامعه معمولا خجالتی و حتی گاهی مغرور به نظر می آیند، اما لزوما خجالتی و مغرور نیستند گرچه شاید درک این رفتارها برای دیگران مشکل باشد.
تمایل به یافتن نیمه گمشده
انسان های درونگرا واقعا به اینکه فرد دیگری با تعاملات اجتماعی بیشتر، قدرت محاوره بالاتر و توانایی های ارتباطی گسترده در کنارشان قرار بگیرد، احساس نیاز می کنند و انسان های برونگرا هم به کسی که آرامش بیشتری دارد، قادر به برنامه ریزی است، متفکر است و می تواند لحظه هایی بدون تنش و آرام مهیا کند، نیاز دارند و شاید این حس نیاز، این دو را به هم پیوند می دهد. البته این زوج ها هم مانند دیگر زوج ها به مشکلاتی برخورد می کنند چون الگوهای رفتاری و عادت ها در آن ها به اشکال مختلفی است و گاه نادیده گرفتن امیال طرف مقابل، اختلافاتی را شعله ور خواهد کرد.
انسان های درونگرا به اینکه فرد دیگری با تعاملات اجتماعی بیشتر، قدرت محاوره بالاتر و توانایی های ارتباطی گسترده در کنارشان قرار بگیرد، احساس نیاز می کنند و انسان های برونگرا به کسی که آرامش بیشتری دارد، متفکر است و می تواند لحظه هایی بدون تنش و آرام مهیا کند، نیاز دارند
دو فاز مخالف
زندگی با همسری که خلق و خویی متفاوت از شما دارد ممکن است باعث شود احساس کنید زندگی تان هیجانی ندارد، یکدیگر را درک نمی کنید، همیشه احساس تنهایی دارید و او به خاطر شما حاضر نیست خلوت خودش را نادیده بگیرد. اولین پیشنهاد این است که یکی از آزمون های شخصیتی را پاسخ بدهید تا با تفاوت های روحی تان آشنا شوید. این آزمون ها به راحتی و به شکل های مختلف وجود دارند. بررسی تفاوت پاسخ ها به شما نشان می دهد مساله بی علاقگی نسبت به رابطه زناشویی و دوست داشتن نیست بلکه تفاوت های روحی شما چنین فاصله ای ایجاد کرده است.
برای یک شخصیت درون گرا، تنهایی آزاردهنده نیست بلکه معاشرت زیاد با دیگران خوشایند نیست. این به معنای بیزاری از دیگران نیست. هدف افراد درون گرا انزوا طلبی نیست. آنها دچار هراس های اجتماعی نیستند؛ از برقراری ارتباط خجالت نمی کشند بلکه ارتباطات زیاد اجتماعی برای آنها چندان جذاب نیست، از معاشرت زیاد خسته می شوند و احساس می کنند انرژی هایشان تحلیل می رود.
اما همان طور که گفتیم شخصیت های برون گرا از دیگران انرژی می گیرند و تنهایی برایشان آزاردهنده است. این به معنای ترس از تنهایی نیست. آنها حشرات اجتماعی نیستند که تمام زندگی شان وابسته به دیگران باشد. آنها می توانند استقلال و شخصیت شان را حفظ کنند؛ اما روابط اجتماعی انرژی بخش و خوشحال کننده است
4 مشکل ارتباطی همسران متضاد
همسرانی که یکی از آن ها برونگرا و دیگری درونگراست 4 مشکل اساسی خواهند داشت:
1- تفاوت در تفریح ها: یکی از طرفین به مهمانی های شلوغ علاقه دارد ولی دیگری علاقه مند است در یک محیط آرام و با یک دوست صمیمی خوشگذرانی کند. مکان های تفریحی مورد علاقه این دو کاملا متفاوت است.
2- شیوه بیان احساسات: یک درونگرا ممکن است کمی در بیان احساساتش مشکل داشته باشد در حالی که یک فرد برونگرا درباره همه چیز راحت صحبت می کند.
3- شیوه ارتباطی: فرد برونگرا علاقه مند است تمام اتفاق هایی که در طول روز افتاده، برای همسرش تعریف کند، یا صدای تلویزیون را بالا ببرد ولی یک درونگرا ترجیح می دهد با ورود به خانه به استراحت بپردازد، کمتر صحبت کند و هر وقت میلش کشید حرف بزند.
4- شیوه حل مسائل: یک فرد برونگرا دوست دارد وقتی مشکلی بروز می کند، به سرعت وارد عمل شود و موضوع را فیصله دهد در صورتی که فرد درونگرا به آرامش نیاز دارد و از دیگری اجتناب می کند.
منبع: سلامت، اطلاعات
اقت شاید در صدر معیارهای ازدواج برای افراد قرار داشته باشد. آدم های راستگو و آنهایی که کسی را دور نمی زنند و به نفع خودشان شرایط را وارونه جلوه نمی دهند به دیگران احساس اطمینان و آرامش می دهند. داشتن همسر صادق، یکی از شرط های تجربه خوشبختی و آرامش در زندگی ا
چرا صداقت اهمیت دارد؟
در یک رابطه خانوادگی، عاطفی و نزدیک و سالم، صداقت، درستی و قابل اعتماد بودن از ضروری ترین اجزای رابطه هستند. دانستن این موضوع که می توانید روی همسر خود حساب کنید، حس امنیت به شما می دهد، چرا که او در همه حال با شما صادق است. از طرف دیگر اگر در ترس دائمی از اینکه همسرتان به دلایلی به شما دروغ بگوید، زندگی کنید، هرگز نمی توانید در رابطه تان آرامش داشته باشید و همواره در تنش، تردید و انزجار بسر خواهید برد.
بی صداقتی با شما چه می کند؟
اثرات دراز مدت عشق ورزیدن به کسی که به او اعتماد ندارید، برای اعتماد بنفس شما و نیز رابطه تان مخرب خواهد بود. یکی از مخرب ترین راه هائی که زوجین می توانند عشق، شور و حرارت رابطه ی خود را بکشند و صمیمیت را از بین ببرند، بازگو نکردن حقیقت است این امکان وجود دارد که کسانی که به کرات حقیقت را «دستکاری» می کنند، نسبت به دنیا این نگرش را داشته باشند که: «من حق دارم گاهی اوقات واقعیت را نگویم.» یا اینکه «اگر واقعیت را بگویم اوضاع خراب می شود، اما یک دروغ کوچک می تواند نجاتمان دهد.» حتی ممکن است فکر کنند «خودش نمی گذارد من واقعیت را بگویم. اگر حقیقت را بشنود عصبانی می شود و روزگار را به کامم تلخ می کند.»
این افراد، به بی صداقتی خود تنها به عنوان یک استراتژی به منظور رسیدن به منافعشان نگاه می کنند. به عبارت دیگر، اشکالی در سیستم ارزشی آن ها وجود دارد. حتی ممکن است شخصیت این افراد زیر سوال برود. افراد دروغگو که به سادگی بی قانونی می کنند، عموما در دسته افراد مبتلا به شخصیت ضد اجتماعی قرار می گیرند.وقتی شما با یک دروغگو زندگی می کنید، در نهایت می بینید که دروغ های او را می پوشانید و خودتان هم مانند او به یک دروغگو تبدیل می شوید. پس اهمیت زیادی دارد همسری انتخاب کنید که صادق و رو راست است.
انسانهای زیادی وجود دارند که به شما دروغ نمی گویند، اما به خودشان دروغ می گویند. صداقت از خود شخص شروع می شود. بدین معنی که می بایست از کسانی که استاد خود فریبی هستند، برحذر باشید
همسر صادق چه کسی است؟
پیدا کردن همسری که درست و صادق باشد به معنای جستجوی کسی است که با خود صادق باشد. انسانهای زیادی وجود دارند که به شما دروغ نمی گویند، اما به خودشان دروغ می گویند. صداقت از خود شخص شروع می شود. بدین معنی که می بایست از کسانی که استاد خود فریبی هستند، برحذر باشید. ممکن است به خود بقبولانید که همسرتان انسان صادقی است، اما بیاد بیاورید که او از رویارویی و پذیرفتن خیلی از مشکلات خود اجتناب می ورزد. در اینجا موضوع این نیست که او دروغگو است، می توان گفت که او چندان با خودش صادق نیست.آیا طرف مقابلتان تحت عنوان معامله و تجارت به مشتریان و یا همکاران خود دروغ می گوید؟ آیا حقیقت را راجع به زندگی خود از خانواده اش پنهان می کند؟ آیا کارهایی را که شما فکر می کنید از روی بی صداقتی است، توجیه می کند؟ چنانچه در صداقت نامزدتان مردد هستید، حس احترام خود را نسبت به او از دست خواهید داد و مشکل خواهید توانست که به رفتار او در قبال خود اعتماد کنید.
یک فرد صادق
1- هیچ قسمتی از شخصیت خود را از شما پنهان نخواهد کرد.
2- اینطور نیست که به خاطر دفاع از خود، فقط آنچه را که شما دوست دارید بشنوید، به شما بگوید.
3- بدون اینکه مجبور باشید با سیاست و یا با زور حقیقت را از او بیرون بکشید، خودش تمام حقیقت را با شما در میان خواهد گذاشت.
4- به دنبال همسری باشید که در رابطه با احساسات خود رک و صادق باشد و اعمال و گفتارش با یکدیگر همخوانی داشته باشد.
انواع صداقت
صداقت عاطفی: صداقت عاطفی به معنای بیان واکنش های عاطفی مثبت یا منفی نسبت به وقایع زندگی به خصوص بیان واکنش های عاطفی در مورد رفتارهای همسر است. بعضی افراد در ابراز واکنش های مثبت چندان مشکلی ندارند، ولی ابراز واکنش های منفی برایشان سخت است. در این مورد، باید مهارت های مناسب ارتباطی و نحوه بیان خواسته ها آموزش داده شود تا بتوانند احساسات خود را به راحتی بیان کنند.
صداقت در مورد گذشته: شاید سۆال شود که تا چه حد می توان گذشته خود را به همسر گفت. واقعیت آن است که در این مورد نمی توان حکم کلی داد اما هر موردی که بتواند بر زندگی مشترک سایه بیندازد، هر عاملی که ممکن است دانستن آن باعث جواب منفی طرف مقابل شود و هر موردی که اگر بعدها آشکار شود اختلافات شدید را در پی خواهد داشت، باید با صداقت بازگو شود.
صداقت درباره حال: صداقت درباره زمان حال به در میان گذاشتن وقایع زندگی روزمره با همسر مربوط می شود. این مسئله به خصوص در فعالیت هایی که بر همسر اثر می گذارند حیاتی تر و لازم تر است. در زندگی موفق، زن و شوهر به هم وابستگی متقابل پیدا می کنند و این ارتباط برای برنامه ریزی روزانه و هماهنگ ساختن فعالیت ها ضروری است. اما در زندگی ناموفق، هر یک درگیر کارهای خاص خود می شوند و برنامه های روزانه خود را دارند. به این حالت «زندگی دوم محرمانه» گفته می شود. در واقع، یکی از طرفین درگیر شکلی از زندگی کاملاً خصوصی می شود که طرف دیگر از آن خبر ندارد.
صداقت درباره آینده: این نوع صداقت مربوط است به توضیح طرح ها و برنامه هایی که دختر و پسر برای زندگی آینده شان طراحی کرده اند، یعنی پرداختن به اهداف و فعالیت های بعدی در زندگی مشترکشان. در این باره گفت وگو و توضیح درباره جزئیات طرح ها و تقاضای مساعدت، همفکری، همکاری و همراهی از همسر، یک راهکار مهم محسوب می شود.
سوالات سنجش صداقت
اگر طرف مقابل شما یک دروغگوی درمان ناپذیر باشد، به سۆالات زیر صادقانه پاسخ نخواهد داد. به احساسات خود اعتماد کنید و مراقب حرکات و رفتارهایش باشید تا دریابید پاسخ هایش منعکس کننده صداقت او هستند و اینکه آیا می توان به او اعتماد کرد یا خیر.
1- آیا فکر می کنید که زن و شوهر باید در رابطه با همه چیز با یکدیگر صادق باشند، یا اینکه می توانند، چیزهائی را برای خود خصوصی نگه دارند؟ به عنوان مثال…؟
2 - آیا در روابط خانوادگی کسی به شما دروغ گفته یا خیانت کرده؟ چه اتفاقی افتاد؟ چه احساسی در شما بوجود آمد؟
3 - آیا هرگز در روابط خانوادگی دروغ گفته یا خیانت کرده اید؟ چه اتفاقی افتاد؟ آیا دوباره این کار را انجام خواهید داد؟
4- چنانچه بخواهید دروغ بگوئید، در مورد چه چیزهائی در رابطه تان دروغ خواهید گفت؟ وضعیت شغلی، روابط با دوستان یا… .
5- اگر از اطرافیانتان بپرسیم که آیا صادق و قابل اعتماد بودید یا خیر، چه جواب خواهد داد؟ چرا؟
6- فکر می کنید اساساً چه کارهائی «درست» و چه کارهائی «غلط» هستند و انجام دادن چه کارهائی برای شما مسئله ای نیست (تقلب در پرداخت مالیات بردرآمد، لوازم اداره یا محل کار را به خانه آوردن، ریختن زباله و آشغال در خیابان، برداشتن پولی که پیدا کرده اید و…)؟
منبع: خبرآنلاین، کتاب آیا تو آن گمشده ام هستی/ باربارا دی آنجلیس
درباره ازدواج بسیار گفته و شنیده ایم. اما مطالبی كه در زیر می آید شاید برای شما تازگی داشته باشد
از میان ضرب المثل های ملل مختلف و همین طور سخنان شخصیت های بزرگ جهان پیرامون ازدواج شصت مورد را انتخاب كرده ایم. بسیاری از این حرف ها جنبه شوخی و مزاح دارد اما تعداد دیگری از آنها شاید وصف حال من و شما باشد! همین طور قسمت دیگری از این گفته ها می تواند برای عده ای حكم كلید راهنما را داشته باشد.
همان قدر که ازدواج با مردان کوچکتر رواج یافته، ازدواج با مردانی که خیلی بزرگتر هستند هم شایع است. اگر سن و سال خواستگارتان خیلی بزرگتر از شماست، در چنین شرایطی به عنوان کسی که مورد خواستگاری قرار گرفته، باید سه سوال اساسی را از خودتان بپرسید و پس از بررسی منطقی و جواب عاقلانه و آیندهنگرانه به آن، بله یا نه بگویید.
پیشنهاد می کنیم احساسات را موقتاً کنار بگذارید و تنها در صورتی که جواب این سوالها مثبت است به بقیه موارد فکر کنید:
1-نظرش درمورد بچه دار شدن با شما یکی است؟
اگر خواستگارتان در اواخر دهه سوم یا چهارم زندگیاش به سر میبرد احتمالا تا الان به دیدگاههای ثابتی درباره داشتن بچه رسیده است. ممکن است قبلا ازدواج کرده باشد و حتی بچه یا بچههایی هم داشته باشد. در این شرایط داشتن یک بچه دیگر احتمالا گزینه ایده آلی برای او نخواهد بود. این در حالی است که شما سنی ندارید و دلتان میخواهد خیلی زود مادر شوید. اصلا ممکن است ماجرا کاملا برعکس باشد. او باز هم بچه بخواهد و شما آمادگی بچه دار شدن را نداشته باشید.چه در آرزوی مادر شدن هستید و چه از بچه داری خوشتان نمیآید باید نظر او را درباره موضوع «بچه» جویا شوید.
بهتر است یک سوال کلی مطرح کنید و بگذارید خودش به تنهایی جواب بدهد.نگذارید پیش دستی کند و نظر شما را جویا شود چون در این صورت ممکن است جوابهایش را طبق خواست شما تنظیم کند و بعد از گرفتن جواب مثبت به خواست خودش برگردد.موضوع بچه بهتر است در جلسه سوم یا چهارم خواستگاری مطرح شود. دو جلسه اول خیلی زود هستند! بعد از جلسه سوم و چهارم هم ممکن است به طرف مقابل علاقهمند شده باشید و شرایط او را بپذیرید. بنابراین همان جلسه سوم و چهارم را بچسبید!
2-با علائم سالخوردگیاش کنار میآیید؟
مورد توجه قرار گرفتن از جانب مردی که از شما بزرگتر است خوبیهایی دارد: رفتار او پختهتر است، بچه بازیهای کمتری دارد، میداند با شما چطور رفتار کند و به عنوان یک مرد جا افتاده وضعیت اقتصادیاش هم ثبات پیدا کرده است.در شرایطی که شما یک کارمند ساده هستید و هنوز به پیشرفتی که میخواهید نرسیدهاید او میتواند الگوی تمام و کمالتان شود اما در کنار تمام نکات مثبت خواستگارتان به زودی علائم سالخوردگی را نشان خواهد داد. کم کم موهایش خاکستری و بعد سفید میشوند. دوست دارد شبها زودتر بخوابد. به آرامش بیشتری نیاز دارد و شاید دیگر حوصله هیجانهای سن شما را نداشته باشد.قبل از اینکه جواب مثبت بدهید از خودتان بپرسید آیا میتوانید با چنین وضعیتی کنار بیایید؟ آیا اگر لازم شد میتوانید از او مراقبت کنید؟ اگر جوابتان به این سوالها قاطع و مثبت است میتوانید روی او جدیتر فکر کنید. در غیر اینصورت نه خودتان را بازی بدهید و نه او را.
3-آیا فهرست چیزهایی که از آنها لذت میبرید یا برعکس به هم شبیه است؟
اختلاف سنی زیاد به معنی این است که شما دو نفر در دو دوره مختلف رشد کردهاید. خوانندههای محبوبتان با هم فرق دارند، فیلمهای مورد علاقهتان سبکهای مختلفی دارند و در نهایت از نظر وضعیت کاری هم در دوموقعیت کاملا متفاوت هستید. دوستانتان هم که دیگر جای خود را دارند: یک عده اهل دسته جمعی سینما رفتن و عده دیگر عاشق پیکنیکهای خانوادگی.
در این شرایط از خودتان بپرسید آیا میتوانید در جمع همسالان او حاضر شوید؟ آیا میتوانید او را در جمع دوستان خودتان بیاورید؟ چقدر وجه مشترک دارید؟ ممکن است از کودکیتان جلوتر از سن خودتان بوده باشید و فکرتان بزرگتر از سنتان باشد. در این شرایط میتوانید خودتان را به دنیای او نزدیک کنید و از او هم بخواهید به دنیای شما نزدیک شود.فقط باید مراقب باشید که مرزهای شخصیتیتان به هم نریزند. از خودتان بپرسید از تفریحات او لذت میبرید؟ در شرایط غیرایده آل ممکن است برایتان غیرقابل تحمل باشد که رابطهتان با همسالانتان کمتر شود. در این صورت بهتر است روی این رابطه بیشتر فکر کنید و تمام جوانب را به خوبی بسنجید.
منبع: سلامت
اين يادداشت، نگاهي مياندازد به برخي از مهمترين عوامل تعيينکننده در عشق که ميتوانند روي جذابيت تاثيرگذار باشند.
1. نزديکي جغرافيايي
هرچند اغلب مردم به نزديکي يا مجاورت جغرافيايي (براي مثال همشهري يا هموطن بودن) بهعنوان يک عامل مهم در پيدايي عشق توجه نميکنند، اما بايد گفت اين عامل، يکي از مهمترين متغيرها در اين ارتباط است. سوال اين است که چرا مجاورت جغرافيايي چنين نقش مهمي دارد؟
روانشناسان اجتماعي چند دليل قابلقبول و منطقي در اينباره ارائه دادهاند. اولين دليل اينکه الفت و آشنايي باعث پرورش احساس دوست داشتن و عشق ميشود. مطالعات در اين زمينه نشان داده وقتي ما بهطور مکرر در معرض محرکهاي جديد و ناآشنا مانند موزيکهاي جديد، تابلوهاي نقاشي، صورت انسانها، خيابانها، ميادين و مجسمهها و... قرار ميگيريم، در اثر تکرار و در نتيجه مانوس شدن با اين محرکها، علاقه و اشتياقمان به آنها روزبهروز بيشتر ميشود. چنين مسالهاي توجيهکننده اين است که چرا مردم چيزهايي يا افرادي را که براي آنها آشنا يا ملموس هستند، بر چيزهاي ديگر ترجيح ميدهند. بهعلاوه، نزديکي يا مجاورت جغرافيايي باعث ميشود افراد مکررا يکديگر را در مکانهاي مشترک و هنگام انجام فعاليتهاي مشابه ببينند، فعاليتهايي که ميتواند نشاندهنده علايق مشترک بين آنها نيز باشد و به اين دليل نيز جذب يکديگر شوند. تکرار شدن مداوم انسانها براي يکديگر، حسي از دلبستگي عاطفي در آنها بهوجود ميآورد که در نهايت باعث شکلگيري رابطه عاشقانه ميشود.
2. تشابهات و همسانيها
شباهتهاي فردي از عوامل مهم و تاثيرگذار در تعيين افرادي است که ما عاشق آنها ميشويم. ما اغلب عاشق افرادي ميشويم که در زمينههاي مختلف فکري، ارزشي، نگرشي، اعتقادي، مذهبي، ذهني و علايق و تفريحات با آنها همساني و تشابه داشته باشيم. از نظر احساسي و شهواني نيز، جذب افرادي ميشويم که از جذابيتهاي جسمي و ظاهري مشابهي با آنها برخورداريم. اين تشابهات حتي در زمينه مسائل تحصيلي، مالي و حتي گروههاي سني نيز وجود دارد. البته هميشه موارد استثناء در اين ارتباط نيز وجود دارد يعني ممکن فردي عاشق كسي شود كه در اين حوزهها مشابهت چنداني با هم ندارند. اين مساله نشاندهنده پيچيده بودن مفهوم عشق و غيرقابل تبيين بودن آن است.
علاوه بر اين مسائل، ويژگيهاي شخصيتي نقش بسيار مهمي در فرايند عاشق شدن و تداوم روابط عاشقانه دارند و حتي در موارد متعدد نيز تفاوتها و تضادهاي ديگر را در خود حل ميکنند؛ ما معمولا جذب افرادي ميشويم که از نظر ويژگيهاي شخصيتي به ما شبيهاند.
افرادي که نگرشها، ارزشها و علاقهمنديهاي مشابهي دارند، در فعاليتهاي مشابهي مشارکت ميکنند. از اين مهمتر، بهطور معمول افرادي که افکار و ايدههاي مشابهي با هم دارند، راحتتر با هم کنار ميآيند، ارتباط برقرار و مشکلاتشان را حل و فصل ميكنند. همچنين افرادي كه جهانبيني نزديکي و تجارب فردي مشابهي دارند، راحت مورد حمايت هم قرار ميگيرند. البته عکس اين مساله نيز صدق ميکند. شباهتهاي پذيرفتهشده در ديگران، ميتواند باعث جذب شدن ما به آنها شود زيرا تمايل شديدي به پذيرفته شدن و درک شدن بهوسيله كساني داريم که ما را دوست دارند. به عبارت ديگر، از آنجا که نيازمند حمايت و تاييد اجتماعي و عاطفي افرادي هستيم که ما را دوست دارند، به همين دليل جذب كساني ميشويم که به ما شباهت دارند و احساس ميکنيم که ميتوانند ما را دوست داشته باشند.
3. عکسالعمل متقابل
عکسالعمل متقابل، قانوني است که بهسادگي بيان ميکند وقتي کسي را مورد محبت خود قرار دهيد، او نيز علاقهمند به ابراز محبت ميشود. اين مساله ميتواند يکي از مهمترين عوامل در شکلگيري عشق و علاقه به يکديگر شود. مردم دوست دارند نسبت به تعريف و تمجيد، ابراز محبت و ساير انواع بيانات احساسي که از آنها به عمل ميآيد، واکنش مثبتي از خود نشان دهند و به نوعي مقابله بهمثل کنند. مطالعات متعدد در اينباره نشان ميدهد افرادي که در روابط بينفردي بيانات عاطفي و عاشقانه دريافت ميکنند، تمايل زيادي دارند که پاسخهاي مشابهي به طرف مقابل خود دهند. در يک چرخه سالم، چنين واکنشهاي باعث افزايش کمي و کيفي روابط بين فردي ميشوند؛ وقتي به گرمي با افرادي که احساس ميکنيم نظر مثبتي نسبت به ما دارند، برخورد ميکنيم، اغلب با اين رفتار آنها را تحريک ميکنيم که ما را بيشتر دوست داشته باشند. بهعلاوه، عزت نفس ما با اين احساس که ديگران ما را دوست دارند، افزايش مييابد و ما نيز دوباره واکنش مثبت نشان ميدهيم. آگاهي از اين موضوع که کسي ما را دوست دارد باعث افزايش احساس تعلق و دوست داشتن ما نسبت به آن فرد ميشود و در نتيجه چنين رابطهاي عزتنفسمان ارتقا مييابد.
4. جذابيت جسمي
اهميت جذابيت جسمي در شکل دادن به روابط عاشقانه کاملا مشخص و محرز است. مطالعات نشان ميدهند افرادي که از جذابيت جسمي برخوردار هستند، احتمال بيشتري دارد که به عنوان دوست يا معشوق انتخاب شوند زيرا احتمالا دوستداشتنيتر، احساسيتر، شادتر، لايقتر، اجتماعيتر و مهربانتر از افرادي به نظر ميرسند که از جذابيت جسمي برخوردار نيستند اما سوال اين است که چرا زيبايي ظاهري چنين نقش مهمي در روابط بين فردي و از آن مهمتر در روابط عاشقانه ايفا ميکند؟
براي پاسخ به اين سوال بايد از ديدگاههاي زيباييشناسي به مساله توجه کنيم؛ همه ما از ديدن عکس، فيلم، گل يا يك شخص زيبا يا يا شنيدن موسيقي لذت ميبريم. عامل بعدي اين است که ظاهرا بيشتر مردم معتقدند افرادي که زيبا هستند، احتمالا ويژگيهاي فردي مطلوبتري نسبت به افراد نازيبا از خود نشان ميدهند.
براساس نتايج شواهد، مردم زيبايي ظاهري را نوعي نشانه سلامت جسمي ميدانند و ما به شکل بالقوه جذب افراد سالم ميشويم اما محققان هميشه به دنبال پاسخ به اين سوال بودهاند که آيا هر دوجنس به يک اندازه جذب زيبايي ظاهري ميشوند يا به يک اندازه به اشکال مختلف بيان زيبايي ظاهري واکنش نشان ميدهند؟
نتايج برخي مطالعات در اين زمينه نشان داده است در يک رابطه طولانيمدت مردان بهطور معناداري برجذابيت ظاهري طرف مقابل تاکيد داشتهاند در حالي که زنان عمدتا بر ويژگيهاي ديگري مانند جاهطلبي، شأن و مقام، وضعيت مالي، عاطفه و ويژگيهاي شخصيتي.
مطالعات در فرهنگهاي مختلف نيز نتايج مشابهي داشته است؛ بدون استثنا مردان بيشتر از زنان به جذابيت ظاهري و جواني طرف مقابل خود توجه ميکنند. در مقابل زنان ترجيح ميدهند طرف مقابل مسنتر، داراي وضعيت مالي خوب،
قابل اطمينان و فردي کوشا باشد. البته نه به اين معنا که جذابيت ظاهري براي زنان اهميتي ندارد. در حقيقت جذابيت ظاهري عنصر بسيار مهمي براي آنها تلقي ميشود البته بعد از وضعيت مالي و مطمئن بودن طرف مقابل.
5. جذابيت جنسي
چه چيزي باعث ميشود زنان و مردان از فرهنگهاي مختلف، باوجود تفاوتهاي متعدد و ترجيحات گوناگون، جذب يکديگر شوند و در ظاهر، سازگاري باثباتي با هم پيدا کنند؟
براي پاسخدهي به اين سوال، بايد از ديدگاه اجتماعي- بيولوژيکي ديويد باس، روانشناس آمريکايي کمک گرفت. نظريه باس، نياز به تکامل را مطرح ميکند. از اين ديدگاه، نياز به تکامل در نوع بشر است که ترجيحات وي را تعيين ميکند، درست همانند ساير حيوانات که براي تکامل نوع خود، قويترين و بهترين جفت را برميگزينند تا نسل بعدي تکامليافتهتر باشد. مردان جذب زنان جوان و زيبا ميشوند زيرا اين ويژگيها به شکل بالقوه موفقيت توليدمثل و زايش نسل بعدي را تضمين ميکند. به طور ساده يک زن جوان نسبت به يک زن مسن، سالهاي بيشتري براي توليدمثل موفق در پيش دارد. بهعلاوه، داشتن پوستي صاف و بدون لک، اسکلتبندي قوي و عضلاني، موهاي درخشان و ديگر ويژگيهاي فيزيکي نشاندهنده وضعيت مطلوب سلامت در فرد است.
از طرف ديگر، ترجيحات زنان براي انتخاب فردي مسنتر با جايگاه اجتماعي و مالي مناسب ميتواند تضمينکننده آينده فرزندانشان باشد، جواني و جذابيت ظاهري براي زنان اهميت چنداني ندارد زيرا در فرآيند زاد ولد، توانايي فيزيکي مردان و سن و سال آنها، نسبت به سن و وضعيت فيزيکي زنان، تاثير چنداني نخواهد داشت.
منبع:سلامت
آقایان عزیز اگر می خواهید همواره برای همسرتان جذاب باشید ، نکات زیر را بخوانید و رعایت کنید و حواستان باشد که عشق نیاز به مراقبت دائمی دارد !
توصیه های ربکا را بخوانید تا بدانید برای جذابیت بیشتر در بین خانم ها چه کاری باید انجام دهید :
1-کاری به برنامه تناسب اندامش نداشته باشید!
بدن خانم ها هیچ ربطی به شما ندارد.ما می توانیم غذای سالم خورده و هر روز ورزش کنیم یا غذای نا سالم خورده و اصلا ورزش نکنیم.نحوه رفتار ما با بدنمان تنها به خودمان و شاید دکترمان مربوط است!ما می توانیم هرقدر که دوست داریم چاق باشیم!هیچ چیز وحشتناک تر از مردی نیست که در امور مربوط تناسب اندام خانم ها دخالت کند!
2- به او نگویید که باید با اندامش چه کار کند!
همانطور که گفتم،بدن او به خودش مربوط است!شما می توانید ظاهر باب میل خودتان را داشته باشید (رنگ مو، خالکوبی و...) اما حق ندارید او را از داشتن ظاهر مطلوبش منع کنید.تغییراتی که ما انسان ها بر بدن خود اعمال می کنیم نوعی ابراز شخصیت است.وقتی مردی به زنی در مورد این تغییرات دستور می دهد، در حقیقت جلوی این ابراز شخصیت را می گیرد که کار غم انگیزیست.اگر میخواهید از نظر همسرتان جذاب باشید، از قضاوت نحوه ابراز شخصیتمان دست بردارید.
3-نژاد پرست نباشید!
خوب نژاد پرست نباشید!چون خیلی زشت است!اصلا نیازی به توضیح بیشتر هم ندارد!
4- کاری به این امر نداشته باشید که او چقدر زنانه یا مردانه است!
برخی زن ها حوصله آرایش و پیرایش ندارند(از ناخن گرفته تا موهای بدن).پس ما را سرزنش نکنید!ما خود به عدم تطبیق خودمان با استاندارد های موجود در جامعه در خصوص زیبایی زنان آگاهیم!پس نیازی به سرزنش اضافی شما نیسـت!اصلاح نکردن دست و کنار آمدن با آن در این دوره و زمانه شجاعت بسیاری می خواهد!از سوی دیگر با رفتار های ((دخترانه)) زنان مخالفت نکنید.اگر از آرایش کردن و لباس صورتی پوشیدن لذت می برد، مانعش نشوید!
5- حامی او باشید!
خود را با او برابر بدانید.او را کنترل نکنید.هیچ چیز زشت تر از مردی نیست که می خواهد تمام اطرافیانش را کنترل کند!اینکار باعث ایجاد احساس عدم امنیت در برابر جنس مخالف در زن می شود.مردانی با احساسات نا امن(شکاک) زن را سرد مزاج می کنند؛ مخصوصا وقتی سعی می کنند به زن بقبولانند که برای ایجاد حس مردانگی در یک مرد باید تحت سلطه و کنترل او در بیاید.
6- زن ستیز نباشید!
چنین جمله ای تا به حال از دهان هیچ زنی خارج نشده : "عزیزم من عاشق وقتی هستم که به من می گویی کارم فقط پخت و پز و رفت و روب است و جایگاهی در اجتماع ندارم"!
7- با کودکان مهربان باشید!
اگر بچه نمی خواهید،با کسی که بچه دارد ازدواج نکنید.اما اگر او فرزند دارد و شما هم خانواده ای می خواهید،چه فرقی دارد که بچه های او از شما باشد یا خیر؟ از خود گذشتگی یک مرد در برابر کودکان بسیار جذاب است.مخصوصا وقتی که این بچه ها ، فرزند خودش نباشند.
8- انتظار آشپزی نداشته باشید!
این مورد خیلی مهم است!توقع داشتن از یکدیگر کار درستی نیست.دلیل کار کردن برای یکدیگر باید اهمیت عشق شما به هم باشد ، چرا که در یک رابطه سالم ، 2 طرف برای خوشحالی هم تلاش می کنند.تنها وقتی که باید از خانم خود انتظار آشپزی داشته باشید، وقتی است که او می گوید : من می خواهم برایت آشپزی کنم!علاوه بر آن ، "جای زن در آشپزخانه است" هم دیگر قدیمی شده!
9- عکس های تکی و عکس غذا هایش را مسخره نکنید!
درست است که برخی افراد در استفاده از شبکه های اجتماعی افراط می کنند؛ اما عکس هایی که خودمان از خود می گیریم ، نوعی ابراز احساسات و تلاش برای دیده شدن به آن شکلیست که دوست می داریم.فکر نکنید که این کار را برای جلب توجه می کند، چون بی احترامیست!گرفتن عکس از خود نوعی شناخت از خود است.ما با عکاسی از آنچه دوست داریم و اشتراک آن عکس ها به دیگران این فرصت را می دهیم تا هویت مارا بشناسند.ما می خواهیم تا درکمان کنند.اگر با او بیرون می روید و او در رستوران از غذای خود عکس میگیرد، احتمالا به این معناست که اوقات خوشی را سپری میکند و از کنار شما بودن خوشحال است.اگر نبود که از این لحظه عکسی نمی گرفت! پس به جای مسخره کردن،از او حمایت کنید.
10- با دوستانش کنار بیایید!
آنها پیش از شما در زندگی او بودند،پس به آنها احترام بگذارید.آن " دختران سر به هوا " دوستان خوب او بودند،پس سعی در جدا کردن آنها از یکدیگر نکنید.آنها رقیب شما نیستند!
وقتی مردی به گونه ای رفتار میکند که انگار دوستان خانمش ، تهدیدی برای او هستند ، باعث می شود تا مردی شکاک و بی اعتماد به نظر بیاید؛ که نوعی بی احترامی می باشد واصلا جذاب نیست.
11-پذیرای او باشید و فقط گوش نکنید ، پاسخ بدهید.
همه از اینکه کسی با دقت به سخنانشان گوش دهد، لذت می برند.زنان از اینکه مردان علاوه بر گوش دادن،با آنها تعامل برقرار کرده و جواب هم می دهند لذت می برند و تنها سر تکان دادن و آهان گفتن کافی نیست، وارد بحث شوید؛ مخصوصا وقتی که ما می دانیم شما به این موضوع علاقه ای ندارید. برای ما مهم است تا بتوانیم با مخاطب خاص خود در خصوص موضوعی که برایمان مهم است صحبت کنیم و بدانیم که آن مخاطب خاص به ما واکنش و پاسخ مناسب و خاصی می دهد، حتی وقتی موضوع مورد بحث برایش بی معنا باشد.
12- اول فکر کنید و بعد صحبت!
بدانید چه وقت می خواهید حرفی بزنید که مشکل ساز می شود و آنرا به زبان نیاورید! زنان قدردان مردانی هستند که خودآگاهی بالایی دارند و روی سخنان خود خوب فکر می کنند و هرچه به ذهنشان بیاید به زبان نمی آورند.همچنین سعی کنید بفهمید چه وقت اطرافیانتان قصد بیان سخن مشکل سازی را دارند .اگر همکارانتان سخنان نژادپرستانه و زن ستیزانه ای می گویند،به آنها تذکر دهید!بدانید که به عزیزانتان چه می گویید.اگر به همسر خود بگویید که با این لباس خاص ، خنده دار می شود،او با هربار پوشیدن آن لباس حرف شما را به یاد می آورد. بدانید که چه می گویید و آیا می خواهید همواره آن را در خاطر داشته باشد یا خیر؟چرا که احتمالا اگر واقعا برایتان ارزش قائل باشد ، حرفتان تا ابد در خاطرش خواهد ماند. اگر برایمان مهم باشید،فراموشتان نخواهیم کرد.
منبع:آی بانو
جذاب ترین های عروس مهتاب :
عشقتان را از روي SMS هايش بشناسيد
تست روانشناسی - بیشک همانطور که پیشرفت علم و دردسترس بودن امکانات ارتباطی راههای با خبر شدن آدمها از هم را آسانتر و سریعتر کرده، به همان نسبت هم آدمها را از هم دور کرده. تب پیامکها و دنیای مجازی به قدری ما و زندگی ما را تحتالشعاع قرار داده که دیگر کمتر برای همدیگر وقت میگذاریم. میتوان گفت برای با هم بودن تنبل شدهایم و با خیال اینکه وقتی میتوان با یک پیامک از یکدیگر با خبر شد دیگر نیازی به طی کردن مسافتها نیست و این یعنی دور شدن از هم و حس نکردن یک ارتباط، حالا میخواهیم بدانیم که آیا با این پیامکها میتوانیم احساسات خود را هم بروز بدهیم یا حتی پی به افکار طرف مقابل خود ببریم، در این باره با پوریا پاکرو روانشناس و مشاور خانواده صحبت کردهایم و به نتایج جالبی رسیدهایم.
پاسخهای کوتاه میدهید یا بلند؟
کسانی که پاسخهای بلند میدهند معمولا افرادی هستند که دوست دارند اطلاعات کاملی را ارائه دهند. بسیار اهل گفتوگو و اهل برقرار کردن ارتباط با دیگران بوده و خواهان ارتباط کلامی هستند و ارتباط برایشان در اولویت است، به همین دلیل رابطههای طولانی و حرفزدنهای طولانی را ترجیح مید هند. این افراد بسیار کمالگرا هستند. افرادی که پاسخهای کوتاه میدهند بستگی به حال و احوالشان در آن لحظه دارد و گاه ممکن است بیحوصله و عصبی باشند اما معمولا افراد سردتری هستند که خیلی مایل به ارتباطهای کلامی نیستند و ترجیح میدهند سریع و بیمقدمه و بيحاشیه حرفشان را بزنند و دنبال ادامه ارتباط نیستند، معمولا این افراد روابط گستردهای ندارند.
آیا میتوان از روی پیامکهای شخص پی به احساسات طرف برد ؟
در این مورد نمیتوان به طور قطع نظر داد، انسانها موجودات بسیار پیچیدهای هستند و نمیتوان دستهبندی کلی از دل آنها بیرون کشید، ممکن است در آن لحظه که پیامک خاصی به دست ما میرسد بتوان تقریبا به افکار و احساسات آن شخص پی برد. این روزها پیامک برای بعضی انسانها وسیلهای شده برای بیان احساسات و در این موارد میتوان کاملا به احساسات شخص پی برد و فهمید که در آن لحظه در افکارش چه میگذرد زیرا انسانها در لحظه نوشتن پیامک تمام سعی خود را میکنند تا حس آن لحظه خود را به شخص مقابل انتقال بدهند.
کسانی که از شکلک استفاده میکنند
تب استفاده از شکلکها در پیامکها در دنیای مجازی این روزها بسیار زیاد است، افرادی که علاقه زیادی به استفاده کردن از آنها دارند بهشدت تمایل دارند حتما احساس و نظر خود را در آن لحظه به شخص مقابل انتقال دهند، اما باید بدانیم که نوع ارتباط برقرار کردن این روزها خیلی مهمتر است. هستند افرادی که دیگر برای دیدن دوستان و آشنایان خود نمیروند و برای جویا شدن از حال آنها فقط به پیامک اکتفا میکنند، این باعث سرد شدن روابط بین آدمها شده و بهتدریج باعث از بین رفتن مهارتهای ارتباطی میشود. استفاده کردن از این نوع ارتباطات در اندازه نرمال خیلی هم خوب است اما باعث از بین رفتن اعتماد به نفس اشخاص میشود زیرا مهارتهای ارتباطی آنها به مرور از بین میرود.
چه کسانی دیر و چه کسانی زود پاسخ میدهند؟
افرادی که ارتباطها و حفظ آنها برایشان مهم است، دیگران برایشان در اولویتند و محور و مشغولیت اصلی آنها رابطه با دیگران است به محض رسیدن پیامک آن را جواب میدهند و فکر میکنند با پاسخ ندادن افراد را از دست خواهند داد، اما برعکس افراد خودمحور و با اعتماد به نفس بالا و کسانی که دیگران برایشان در اولویت نیستند پاسخ نمیدهند یا دیر پاسخ میدهند که البته در تمام این موارد موقعیت و شرایط شخص را باید درنظر گرفت.
غلط تایپ نکن
افرادی هستند که پاسخهای پیامکها را بریده و کوتاه یا با غلط املاییهای زیادی مینویسند، این افراد هیچ نوع علاقهای به ارتباط برقرار کردن از طریق تکنولوژیهای روز ندارند، انسانهای بیتمرکزی هستند و معمولا عجله دارند، وقتی نمیتوانیم منظور خود را به درستی در پیامکها به هم برسانیم گاهی پیش میآید که سؤالی از شخصی میپرسیم اما او یا جواب نمیدهد یا اشتباه جواب میدهد یا کلا برداشت اشتباهی از سؤال ما میکند و در نهایت پاسخ اشتباه خواهد داد. این از عواقب همان نرساندن درست مفهوم و منظور ماست. وقتی رودررو صحبت میکنیم، با تاکید روی برخی جملات و سؤالات خود و با استفاده از زبان بدن به راحتی مفهوم را میرسانیم و قطعا جواب درست را دریافت خواهیم کرد، در غیر اینصورت اگر پاسخ درست را دریافت نکنیم شخص با دیدن چهره ما یا با سؤالات مکرر ما متوجه میشود که جواب درستی نداده است و تلاش میکند پاسخ مطلوبتری به ما بدهد.
افرادی که به جملات فلسفی علاقهمندند
هستند افرادی که همیشه یک بیت شعر یا جملاتی فلسفی در آستین خود دارند و برای هر پیامک عادی که از افراد میگیرند از آنها استفاده میکنند، اینها تلاش میکنند متفاوت باشند، خودنمایی کنند، این اتفاق بد نیست که جملات تاثیرگذار بگوییم اما ادامه دادن این نوع پاسخها باعث از بین رفتن اثر این جملات میشود زیرا گیرنده آن پیام دیگر برایش عادی میشود و به عمق جملات فکر نخواهد کرد. معمولا گیرنده این پیامها از این نوع پیامها خوشحال میشوند اما بعد از مدتی خستهکننده خواهد بود.
چه کسانی با SMS راحتتر حرف میزنند؟
افرادی که از موقعیت فرار میکنند با پیامک صحبت کردن را ترجیح میدهند، این نوع افراد با ارتباط برقرار کردن مشکل دارند، از برخورد با اطرافیان و عکسالعمل آنها وحشت دارند و معمولا خود را پشت پیامکهایشان پنهان میکنند. اما برخی افراد به آدمها اجازه صحبت کردن نمیدهند و اطرافیان خود را مجبور میکنند تا بعد از خداحافظی با آنها حرف خود را با پیامک به آنها بگویند تا شاید به این روش توجه آن شخص را جلب کنند که در اینصورت به مرور روابط این افراد فقط در پیامکها خلاصه خواهد شد.
شخصیتشناسی مخففنویسها
دنیای ما دنیای سرعت است و معمولا این افراد عجول هستند كه سعی میکنند با این روش سریعتر پاسخ دهند و سریعتر پاسخ خود را بگیرند، برخی دیگر تنبلها هستند که مخفف مینویسند آنها با بیحوصلگی تمام پاسخ میدهند، مقتصدها هم مخفف مینویسند. آنها تمام سعی خود را میکنند تا با استفاده از کمترین کاراکترها پاسخ پیامکها را بدهند تا کمترین هزینه را پرداخت کنند، اما این اشتباهات املایی به مرور در صحبتهای محاورهای آنها در زندگی تاثیر میگذارد و به مرور عادت میکنند تا مخفف و بریده صحبت کنند. البته اینها دلیل نمیشود که اگر شخصی وقتی برای پیامک نمیگذارد صرفا در رفتار حضوری هم همانطور باشد. هستند افرادی که پیامک نمیدهند اما بسیار فن بیان بالایی دارند و خوب صحبت میکنند.
کسانی که اصلا جواب نمیدهند
اینگونه افراد اتفاقا بسیار انسانهای ارتباطی دیداری و گفتاری هستند، این افراد ترجیح میدهند در ارتباطات خود با اشخاص رودررو باشند چون دیدار برایشان مهمتر است و به دنبال ارتباط چشمی هستند تا کلامی و به لحاظ علمی این افراد قسمتی از مغزشان فعال است که در نتیجه این نوع ارتباط را بیشتر میپسندند.
SEND TO ALLنکن
یکی از اشتباهات رایج افراد فرستادن یک پیامک واحد برای تعداد افراد زیاد است. این نوع افراد دید اجتماعی مناسبی ندارند زیرا افراد در اجتماع جایگاههای متفاوتی دارند و ممکن است هر کدام از این افراد از آن پیامک برداشت خود را داشته باشند و برای برخی خوشایند باشد و لذت ببرند و لي برخی دیگر دچار سوءتفاهم شوند و باعث به هم خوردن دوستیها شود، این نوع افراد خیلی به روابط توجه نمیکنند و احساس میکنند با این کار میتوانند این حس را پنهان کنند و میخواهند افراد را از سر خود باز کنند و با خود میگویند حتما با این کار دیگر کسی از من گلایه نخواهد کرد که چرا پیامک نمیدهم.
پیامک را ترجیح میدهید یا زنگ زدن ؟
پیامک به عنوان یک ارتباط گرم و صمیمی شناخته نمیشود و معمولا انسانها در این نوع ارتباط به خاطر درست نرساندن منظور خود معمولا دچار سوءتفاهم میشوند، ما ترجیح میدهیم مخاطبمان به عمق حرف و احساس ما پی ببرد اما از آنجایی که 80درصد رساندن مطلب زبان بدن و کلام است و وقتی با پیامک ارتباط برقرار میشود، مقدار بیشتری از احتمال درست فهماندن مطلب را از دست میدهیم، وقتی شخصی میگوید «پیامک نده تماس میگیرم» یا «بیا حضوری صحبت کنیم» مشخص است که خواهان، روابط صمیمیتر و نزدیکتر را ترجیح میدهد.پیامکهای خیلی گرم و صمیمی هم فقط در یک یا دو بار اول شاید بتواند تاثیرگذار باشد، با گذشت زمان این امر عادی میشود و دیگر نمیتواند احساسش را به درستی برساند.
منبع:زندگی ایده آل
چطور باید با دلشکستگی که با رفتن عشقتان به سمت فردی دیگر و جایگزین کردن شما با او ایجاد میشود کنار آمد
واقعاً احساس بدی است -- اما بارقه هایی از امید وجود دارد.
این اتفاق یک ضربه دوطرفه است: نه تنها احساس تنهایی خواهید کرد بلکه احساس جایگزین شدن هم دارید. این یک ویژگی بیولوژیکی انسانهاست که دوست دارند عشقشان فقط متعلق به خودشان باشد و حالا میبینید که او با کس دیگری است و شما مجبورید با حس بد تنهایی سر کنید و به این فکر کنید که کسی که دوستش دارید کس دیگری را دوست دارد. وقتی طرفتان شما را به خاطر کس دیگری ترک میکند گاهی با حس خجالت هم همراه است: احساس کمبود و ناکافی بودن میکنید که نتوانسته اید طرفتان را نگه دارید. و خصوصیات و ویژگیهای آن مرد یا زن جدید هرچه که باشد، احساس خاص، جالب و جذاب بودن کمتری خواهید کرد.
راه هایی وجود دارند که شما می توانید بخاطر نفری دیگر ترک شوید، گرچه همه آنها سخت و دشوارند اما برخی غیر قابل تحمل تر می نمایند. در زیر به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:
۱) فریبکاری
طرفتان مدت زمانی بوده که به شما خیانت میکرده است. او به شما بعنوان یک تور امنیتی نگاه می کند که به آن آویزان میشود تا زمانی که تصمیم بگیرد ارزشش را دارد بماند یا خیر. یا شاید هم برای ترک شما برنامه ای نداشته باشد اما بعد از خیانت به این نتیجه رسیده است. در هر دو حالت، علاوه بر اینکه احساس میکنید به شما خیانت شده است، احساس میکنید مورد سوءاستفاده احساسی هم قرار گرفته اید.
2) با صداقت
طرفتان تصمیم گرفته است با فرد جدید آشنا شود. قبول کرده است که در رابطه خود با شما خوشحال نیست و تصور میکند که این فرد جدید برای او خوشبختی می آورد. این یک قطع ارتباط صادقانه است اما با وجود صداقت طرفتان، حس مورد خیانت قرار گرفتن در شما اوج میگیرد. این واقعیت که طرف شما فرصت بررسی این جابجایی را داشته است بیشتر به نفع او بوده تا شما. بااینکه بررسی این تجربه باعث می شود بفهمید عصبانی تر هستید و نسبت به نتیجه کار آگاهتر میشوید، صداقت طرفتان باعث میشود حس کنید عصبانیتتان دلیل چندان موجهی ندارد. اما یک مسئله وجود دارد: احساسات شما احساسات شما هستند و نیاز به هیچ توجیهی ندارند.
3) جنگ و دعوا
میتوانید بدون جنگ و دعوا موضوع را فیصله دهید. آیا این روش طرفتان برای آماده شدن برای جدایی است؟ یا شاید هم این جنگ و دعواها را بخشی طبیعی و عادی رابطه میدانید اما تصور میکنید که رابطه تان آنقدر قوی هست که بتواند در برابر این مشاجرات مقاومت کند. احتمالاً با انواع احساسات و تجربیات مختلف روبه رو خواهید شد. حتی باوجود این جنگ و جدالهای پشت سر هم باز هم وقتی طرفتان بخاطر کس دیگری شما را ترک کند، بی اندازه ناراحت خواهید شد.
4) "آن فرد جدید" دوست شماست
وقتی بخاطر کسی که میشناسید یا به شما نزدیک است ترک شده اید، یک مشکل دیگر هم افزوده میشود: خیانتی روی خیانتی دیگر. شما به طرفتان اعتماد کرده اید. به دوستتان اعتماد کرده اید اما حالا، مخصوصاً اگر خیانت در زمان انتهای رابطه شما رخ داده باشد، دیگر نمیدانید به چه کسی میتوانید اعتماد کنید. این تجربه میتواند نظر شما را به دنیا عوض کند. درجه عصبانیت شما از دوستتان و عشق سابقتان هر چقدر که باشد، داستانی بسیار زشت و ناراحت کننده است که برای برگرداندن توانایی خود به دوباره اعتماد کردن، باید سخت تلاش کنید.
5) فاصله خودتان
شاید میدانید که رابطه تان مشکلی دارد و شاید خودتان هم کمی پایتان را از این رابطه بیرون گذاشته باشید اما وقتی طرفتان به شما خیانت میکند، برایتان مثل یک فاجعه میماند. خودتان هم دوست داشته اید که رابطه تان تمام شود اما شک داشته اید و برای آن آماده نبوده اید. چون نمیتوانید روند تمام شدن رابطه را کنترل کنید، احساساتتان پیچیده تر میشود. شاید هم دلایل خوبی برای زودتر تمام کردن رابطه تان داشته اید. شاید از تنها ماندن میترسیده اید یا برای جدایی آمادگی نداشته اید. شما از بیرون به مشکلات داخل رابطه نگاه میکرده اید اما حالا با این تجربه تلخ روبه رو شده اید. جالب اینجاست که هرچه طرفتان از شما دورتر میشود، شما را بیشتر به سمت خود میکشاند. این هم مثل بقیه داستانها دردناک و ناراحت کننده است.
دلیل آن هرچه که باشد، تمام شدن رابطه تان به این دلیل که طرفتان الان با کس دیگری است، بسیار ناراحت کننده است و میتواند موجب عصبانیت، خجالت و عذاب وجدان شما شود. تردیدهای پیچیده که با خیانت همراه میشوند، وضعیت را برای اعتماد کردن به دیگران در آینده سختتر میکند. بدتر از آن شبهای بیخوابی یا دیدن کابوسهای از عشق قبلیتان با فردی دیگر است. احساس خجالت و عذاب وجدان باعث میشود احساس خواری و ذلت کنید.
اما در همه این داستانهای ناراحت کننده، چند درس مثبت هم برایتان وجود دارد. اول اینکه، ترک شدن بخاطر فردی دیگر، پنجره امید به بازگشت دوباره طرف مقابلتان و برقراری مجدد رابطه با او را به رویتان میبندد و این باعث میشود بیهوده منتظر نمانید. این نوع جدایی روند بهبودی شما را بسیار سریعتر خواهد کرد.
دوم اینکه، میتوانید بفهمید که چون این اتفاق برای شما و طرفتان افتاد، بهتر است که رابطه تان را با او تمام کنید. این باعث میشود وقتی موقعیتی جدید پیش آمد، بتوانید دوباره اعتماد کنید. شدید بودن علت برهم خوردن رابطه تان کمکتان میکند قطعیت بیشتری پیدا کنید و برای گذشتن از رابطه قبلی ور فتن به سمت یک رابطه جدید آماده باشید.
و آخر اینکه، وقتی طرفتان را از دست میدهید، یکی از بدترین تجربه های مربوط به روابط برایتان اتفاق افتاده است. اما وقتی از این تجربه بیرون می آیید (که هیچ چاره ای جز آن ندارید)، ظرفیت مقاومت دربرابر چالشهای روابط تا این درجه را پیدا میکنید. قدرتتان چندبرابر شده است و توانسته اید از بدترین ترسهایتان عبور کرده و برای داشتن یک رابطه بهتر در آینده آماده شوید.
منبع:مردمان
گاهی دلتان میخواهد تمام کلیشههای را کنار بگذارید و خودتان گل و شیرینی به دست به خانهشان وارد شوید اما خواستگاری دختر از پسر چیزی نیست که همیشه جواب بدهد. بنابراین، باید دنبال روش هایی باشید که مرد مورد نظرتان را به ازدواج با خود ترغیب کنید.
تکلیفتان را روشن کنید
اگر میخواهید فرد مورد نظرتان را به ازدواج ترغیب کنید، قبل از هرچیز باید بدانید که چه نسبتی با او دارید. آیا او به شما توجه دارد؟ آیا روابط تان از فاز رسمیت همکاری و آشنایی و همکلاسی بودن فراتر رفته اما هنوز به مرحله ای که پیشنهاد بدهد نرسیده؟ آیا حرفی از ازدواج میان شما رد و بدل شده یا برنامهای در این مورد ریختهاید؟
باید از خود بپرسید که آیا او آمادگی شروع زندگی مشترک را دارد؟ برای دانستن اینکه آیا او هم علاقهای به ازدواج با شما دارد یا خیر، میتوانید از کسی که به او نزدیک است کمک بگیرید. دوست صمیمی او یا دوست مشترکتان میتواند نقش واسطه را ایفا کند. اما یادتان نرود که این واسطه باید بیطرف باشد و نسبت به ازدواج شما هم نظری مثبت داشته باشد. پرسش و صحبت در مورد ازدواج یا سۆال کردن در این مورد که آیا برای آینده تصمیمی داری یا نه، از مسئولیتهای این واسطه است. برایش توضیح دهید که در این گفتوگو، نباید اشاره مستقیمی به شما داشته باشد.
نیمه رسمی باشید
اگر سراغتان آمد و خواست بیشتر با شما آشنا شود، باید از همان آغاز هدف رابطه را مشخص کنید و برای مطلع کردن خانواده ها برنامه و نقشه داشته باشید. روشن بودن تکلیف هر دوی شما، بسیاری از مشاجراتی که ممکن است در این دوران میان شما فاصله بیندازد را از میان میبرد و از آنجا که هر دوی شما برای هدفی مشترک انرژی صرف کرده و تلاش میکنید، مانع از دلسردی و تردیدتان میشود.
از یاد نبرید فشار آوردن و انتظار عجله از طرف مقابل، داشتن جایگاه شما را در چشم او پایین میآورد. اگر مردی که به او علاقهمند شدهاید، سعی کرد به شما نزدیک شود و در عین حال از شما مهلتی برای رسیدن به اهدافش خواست و قرار بر این شد که بعد از تحقق برنامههایش به خواستگاریتان بیاید، چارهای جز انتظار ندارید. اما این انتظار را در چهارچوبی خانوادگی تا حدودی رسمیت بدهید. در این حد که خانواده ها از حضور فردی به عنوان خواستگار آینده شما مطلع باشند و دورا دور او را بشناسند.
در این مدت بهتر است میزان تلاش او برای تحقق وعدههایش را زیر ذرهبین بگذارید. اگر بعد از این مدت هم بهانهتراشی و دلایلی را مطرح کرد که از نظر شما و اطرافیانتان قابلقبول و منطقی نبودند، بدانید که شما در حال ازدست دادن فرصت خود برای ازدواج هستید و بیهوده به این ارتباط دل بستهاید. اما اگر توضیحات او قانعکننده به نظر رسید و موضوعات مهمی مانند به اتمام نرسیدن تحصیل یا رفتن به خدمت سربازی یا عدم آمادگی اولیه مالی را مطرح کرد، باتوجه به شرایط سنی شما و مقدار زمانی که لازم دارد، تصمیم بگیرید.
شما خواستگاری نکنید
بهتر است به صورت نا محسوس خواستهتان را بیان کنید. پیشنهاد مستقیم ازدواج از طرف یک خانم در کشور ما چندان مرسوم نیست و آغازگر مشکلات دیگری در رابطه می شود، اما یک پیشنهاد غیرمستقیم، میتواند شما را چند قدمی جلوتر ببرد و تکلیفتان را تا اندازهای روشنتر کند. اگر شما به یک مرد به صورت مستقیم پیشنهاد ازدواج دهید، معمولا حالات دفاعی به خود میگیرد و عقبنشینی میکند، بنابراین بهتر است زمینه را مهیا کنید و کمی به انتظار بنشینید. برای شروع میتوانید به ایدههایی که در زمینه ازدواج دارید اشاره کنید یا از اینکه ارتباط هدفدار را میپسندید صحبت کرده و به عکسالعملهای او خوب توجه کنید. اگر مردی که حرفهای شما را میشنود، صحبت را عوض کرد یا نشان داد که کاملا عکس شما فکر میکند، بهتر است وقت خود را تلف نکنید!
رابطه را بیدلیل کش ندهید
زمان ازدواج دختر و پسر متفاوت است و بسیاری از دختران با عبور از یک محدوده سنی شانس کمتری برای ازدواج با کسی که سن و شرایط مناسب را داشته باشد پیدا میکنند. گذشت زمان طولانی و بیشتر از 1تا 2سال به انتظار خواستگاری رسمی او نشستن، مشکلات بسیاری را در یک رابطه ایجاد میکند. بعد از چنین زمانی، احتمال اینکه طرف مقابل شما پشیمان شود یا انتظار خانواده ها سر بیاید و رابطه به تنش کشیده شود زیاد است. اگر با هم قرار ازدواج گذاشتهاید، میتوانید بعد از گذشتن مدتی از او بخواهید در جلسات مشاوره پیش از ازدواج شرکت کند.
این مرد فریبتان می دهد!
واژههایی را که به زبان میآورد زیر ذرهبین بگذارید. کسی که میگوید «من اهل ازدواج نیستم اما چون تو را دوست دارم حاضرم برای همیشه با تو بمانم!» فرد مسئولیتپذیری نیست و هدفی جز وقت گذرانی از رابطه با شما ندارد. خیلی سریع و مقتدرانه این رابطه را قطع کنید و به زندگی خود برگردید. موردهای ازدواج را به خاطر چنین مردی از دست ندهید.
کسی که توان پذیرفتن مسئولیت را ندارد، حتی اگر با اصرار شما به خانه مشترک وارد شود، نمیتواند زمینه یک زندگی موفق و آرام را فراهم کند. پس گمان نکنید که همه ماجرا به نشستن پای سفره عقد ختم می شود. زندگی با یک فرد بیمسئولیت، از انتظار برای بهدست آوردن او هم زجرآورتر است.
به جای نادیده گرفتن نشانهها و امید بستن بیدلیل سنگهایتان را با او وا بکنید. اگر او از دادن جواب صریح به شما طفره میرود، بیشتر مراقب باشید! شاید پای یک بازی در میان است و این فرد تنها میخواهد زمان بیشتری را در کنار شما صرف کند. برخی از آقایان نه حاضر به پذیرفتن مسئولیت ازدواج هستند و نه حاضرند از طرف مقابل جدا شوند.
در گوشی با دخترخانم ها
وقتی می خواهید مردی را به سمت خود جذب کنید چند نکنه مهم را باید به یاد داشته باشید:
تمایل نشان دادن به کسی با آویزان او شدن فرق دارد. در عشقتان درماندگی نشان ندهید. مردان از زنان وابسته و شخصیت های آویزان به شدت می ترسند و احساس خفگی می کنند و خیلی زود از رابطه استعفا می دهند.
طوری رفتار کنید که همه زیر و بم زندگی تان، شخصیتتان و درونیات شما کف دست او نباشد. او باید بداند شما قله های فتح نشده زیادی در شخصیتتان دارید و بهتر است همه صمیمت ها را با او تجربه نکنید تا بداند نیاز دارد شما را بیشتر بشناسد و برای این کار، باید بیشتر و جدی تر به شما نزدیک شود و این تنها از راه ازدواج ممکن است. انگیزه کشف و تصاحب همیشه یک مرد را در مدار یک زن قرار می دهد.
منبع : سیب سبز
جذاب ترین های عروس مهتاب :
داماد و مادر زن
چند وقت پیش یکی از تیترهای صفحه حوادث روزنامه توجهم را به خود جلب کرد؛ دامادی با نارنجک مادرزنش را منفجر کرده بود! امیدوارم همه مادرزنها مرا ببخشند از این که از فعل «منفجر کردن» استفاده میکنم، اما آخر انفجار طبیعیترین خصلت نارنجک است.
داماد و مادر زن
وقتی این خبر روزنامه را میخوانیم ناخودآگاه به ذهنمان خطور میکند که رابطه داماد با مادرزن تا چه حد باید خصمانه باشد که داماد متن زندگی را با صحنه جنگ اشتباهی بگیرد. اگرچه همه دامادها و مادرزنها با نارنجک سراغ همدیگر نمیروند، اما بعضیهایشان نارنجک را رقیق میکنند یا به تکههای مساوی تبدیل میکنند که برای یک عمر قابل استفاده باشد.
برای تنظیم رابطهای مثبت میان مادرزنها و دامادها بدون آن که ضامن نارنجک چکانده شود، چه باید کرد؟
راهنماییهای خواسته نشده بحران ایجاد میکند
عوامل متعددی میتواند به ایجاد درگیری در خانواده منجر شود. متداولترین عاملی که اغلب مورد توجه قرار میگیرد درگیری «داماد با مادرزن» یا «عروس با مادرشوهر» است.
مشکل مشترک، قدرت کشمکش نسلهاست. هر شخصی سلیقهها و احساسات خاص خود را دارد، بنابراین اختلاف داماد با مادرزن تعجب ندارد. این اختلاف ذائقه در موضوعاتی نظیر کجا زندگی کردن، چگونگی تعیین خطمشی زندگی و ... خود را نشان میدهد. در این میان برخی ترجیح میدهند شیوه ترکیبی زندگی را انتخاب کنند و برخی به سبک مستقل روی میآورند. به هر حال نمیتوان انکار کرد یکی از عوامل شایع و ویرانگر ازدواج، کشمکش بر سر قدرت است. بیشترین کشمکشها هم بین«داماد و مادرزن» یا «عروس و مادرشوهر» اتفاق میافتد. در کشمکشهای طولانی به ندرت میتوان برنده را پیدا کرد. وجود کشمکش زیاد به این معناست که مردم اصلا فراموش کردهاند برای چه چیزی میجنگند.
«راهنماییهای درخواستنشده» به عنوان یکی از اهرمهای ایجاد بحران در روابط داماد و مادرزن است. گاه مشکل داماد با مادرزن به روزهای اول آشنایی و خواستگاری برمیگردد. بعضی وقتها مادرزن به دلیل ایجاد محدودیت، تعیین خطمشی و... رنجش را در دل داماد ایجاد میکند که مدتها آن رنجش بر روابط آنها سایه میافکند و طبیعتا در ادامه به تعارضات شدید زوج دامن میزند. البته بسیاری از خانوادهها هم هستند که با برخورداری از فرهنگی غنی میان فرزندان خود و افرادی که به عنوان داماد یا عروس وارد خانوادهشان میشوند تبعیضی قائل میشوند و تجربیات خود را بدون غرضورزی در اختیار آنها قرار میدهند، با این همه تازه واردها آن را به عنوان دخالتی در زندگیشان تلقی میکنند و به خاطر همین پیشداوری این رابطه مثبت را به پرتگاه میبرند. نقطه مقابل نیز وجود دارد؛ مادرزنها و مادرشوهرهایی که به دلیل کنترل زندگی فرزندانشان به قصد و عمد، سعی بر دخالت مستقیم مینمایند و با امر و نهی سعی میکنند به زندگی فرزندانشان آنطور که خود میپسندند سمت و سوی بدهند، غافل از آنکه عملکرد آنها آغازی بر مشکلات حاد میان زوجها است.
تلقینات منفی، شکاف در رابطه
بسیاری از دخترها و پسرها سالها پیش از ازدواج در بمباران اطلاعات منفی از کاراکتر «مادرشوهر» و «مادرزن» قرار میگیرند. در جامعه ما عموما تصویری منفی از «مادرزن» ارائه میشود، از این زاویه شاید بتوان بخشی از اختلافات داماد و مادرزن را ناشی از این تلقینات دانست. بسیاری از زوجهایی که با این ذهنیت غلط زندگی خویش را آغاز میکنند بدون آنکه واقعا دخالتی از جانب بزرگترها به زندگی آنها وارد آید از همان ابتدا سعی بر جداسازی میکنند و محدودیتهایی برای آمد و شد قائل میشوند که همین مساله نیز میتواند به شروع چالشهای خانوادگی بعدی منجر شود. در الگوی عمومی، زوجها خانوادههای ترکیبی دارند، بنابراین ما مجبوریم دو مجموعه گسترده و سببی را یکپارچه سازیم. برخورد واقعگرایانه در مسائل و نگرش مثبت اعضا میتواند به استحکام پیوندها کمک کند.
سکوت در جمع، مشاجره در خلوت
اختلاف جنسیتی و سنی در بروز چالش بین مادرزن و داماد بیتاثیر نیست اما بالا بودن میزان تحصیلات یا طبقه اجتماعی اقتصادی نمیتواند به مثابه روشی برای کاستن یا از بین رفتن اختلافات تلقی شود.
گاهی مادرزنها یا مادرشوهرها احساس میکنند با ارائه تجربیات زندگی خویش میتوانند گامی برای سعادتمندی فرزندانشان بردارند اما به این مساله توجه نمیکنند که داماد یا عروس پذیرای تجربیات آنها هستند یا نه، اتفاقی که اینجا میافتد اتخاذ سیاست سکوت از سوی جوانترهاست. زوجهای جوان در برابر این پیشنهادها معمولا سکوت میکنند اما آیا این سکوت دلیلی بر تایید حرف بزرگترها است یا اینکه این سکوت در خلوت زوجها به آتشفشانی از مشاجرهها تبدیل میشود؟ اتفاقی که امروزه در مجتمعهای قضایی و دادگاههای خانواده به عینه دیده میشود. ما با بسیاری از پروندههایی روبهرو هستیم که دلیل جدایی زوجها صرفا دخالتهای اطرافیان بوده که شعلههای این دخالت حریم آن دو را نیز دامنگیر کرده است.
داماد و مادر زن
همه افراد (در اینجا مادرزن و مادرشوهر) دارای نقاط ضعف و قوت هستند. با احساسی فکر کردن فقط نقاط ضعف آنها را میبینید. از آگاهی به عنوان محرکی که از تکرار این الگوها جلوگیری میکند بهره بگیرید
والدین در حاشیه زندگی زوجها باشند
اگر داماد، مادرزن و همسر را اضلاع یک مثلث بدانیم، نقش همسر را در تنظیم رابطه مثبت بین دو ضلع دیگر نمیتوان نادیده گرفت. نقش بسیار مهمی در کاهش یا افزایش تنش بین داماد و مادرزن دارد. ما باید روی رشد فکری زن وقتی زندگی مشترک را آغاز میکند، حساب باز کنیم. اگر زن جوانی که به تازگی ازدواج کرده صرفا به آنچه مادرش گوشزد میکند بسنده کند رابطه خود و همسرش را به پرتگاه نزدیک کرده است، بنابراین اگر زن جوانی با دخالتهای بیمورد مادرش (مرد جوان با دخالتهای بیمورد مادرش) روبهرو شد و احساس کرد این دخالتها به رابطه او با همسرش لطمه میزند باید محترمانه از مادرش بخواهد در حاشیه زندگی او (نه در متن) قرار گیرد. ما گاهی میبینیم دختران جوان با درددل کردن راه دخالت مادرشان را هموار میکنند، آنچه ما پیشنهاد میکنیم در گام اول طرح مساله و مشکل در یک فضای آرام بین زوجها است و در صورتی که به پاسخ نرسید مراجعه به متخصصان «زوجدرمانی» و «خانوادهدرمانی» است.
منبع :چهاردیواری
جذاب ترین های عروس مهتاب :
ازدواج فقط حلقه به دست کردن و تعیین مراسم روز ازدواج نیست. درست زمانی که حتی فکرش را هم نمی کنید، بروز بعضی مشکلات ممکن است عرصه زندگی را حتی در دوران عقدو زمانی که کارت های عروسی تان را بین اقوام پخش کرده اید، چنان به شما تنگ کند که عطای بودن با همسرتان را به لقایش ببخشید. به همین علت روانشناسان به دخترها و پسرها توصیه می کنند که با شناخت کامل همسر خود را انتخاب کنند تا دوران امزدی و عقد را به سلامت طی کنندو به خانه بخت بروند.
یک آسیب شناس اجتماعی از افزایش میزان آسیب های روحی و اجتماعی در بین دختران جامعه ابراز نگرانی کرد و گفت: متاسفانه مشکل ازدواج و اشتغال در بین جوانان بخصوص دختران، آنها را به آسیب های جدی روانی و اجتماعی نظیر افسردگی، گرایش به اعتیاد، روابط آزاد جنسی، انتخاب خانه های مجردی و غیره در جامعه مبتلا کرده است، لازم است مسوولان با ریشه یابی اساسی مشکلات دختران در جهت رفع آن برنامه ریزی کرده و اجازه ندهند برخی رفتارهای شایع هنجارشکنانه در بین آنها به فرهنگ تبدیل شود.
برخی از موارد هستند که با اصرار بر انجام آنها، رابطه خوب خود را به رابطه ای بد و ناراحت کننده تبدیل می کنیم. در این مطلب 10 عادت بد زوج ها را نام برده ایم که باعث خراب شدن رابطه آنها و گاهی حتی منجر به طلاق می شود.
آیا احساس می کنید رابطه شما به نوعی ناامیدی، کشمکش یا احساسات بد رسیده است؟ حقیقت این است که همه رابطه های عاشقانه با این نوع مشکلات روبه رو می شوند و این کاملا طبیعی است.
اما برخی از موارد هستند که با اصرار بر انجام آنها، رابطه خوب خود را به رابطه ای بد و ناراحت کننده تبدیل می کنیم. در این مطلب 10 عادت بد زوج ها را نام برده ایم که باعث خراب شدن رابطه آنها و گاهی حتی منجر به طلاق می شود.
1. انتقاد کردن
حتی انتقادهای «سازنده» نیز باعث می شود همسر شما تصور کند همیشه زیر ذره بین شماست و به همین دلیل حالت دفاعی به خود می گیرد و پرخاشگر می شود. این مساله باعث کم شدن لذت از رابطه و تخریب آن می شود. خشن، بی رحم و قضاوت کننده بودن هنگام عصبانیت، پاسخ هایی همچون فرار یا جنگ و نزاع به دنبال دارند.
2. اصرار بر اینکه همسرتان نیز دقیقا مثل شما باشد
سازگاری صددرصد بین دو طرف سریع ترین مسیر برای رسیدن به رابطه ای ملال آور و خسته کننده است. اگر اصرار داشته باشید که همسرتان نیز احساسات، علایق و طرز فکر مشابه ما داشته باشد در واقع رابطه خود را به سمت ناامیدی و بدبختی سوق می دهید.
3. از بین بردن صمیمیت
اگر از روی عادت از نزدیک شدن فیزیکی و احساسی به همسر خود دوری می کنید و خود را با کار، تلویزیون یا سرگرمی های دیگر مشغول می کنید، باید بدانید در حال ایجاد فاصله بزرگی بین خود و همسرتان هستید که شاید هیچ گاه قابل ترمیم نباشد.
4. مقصر دانستن یکدیگر
استفاده از واژه «تو» هنگامی که عصبانی و ناراحت هستید باعث می شود تا طرف مقابل نیز لباس دفاعی به تن کند. اگر هدف شما برقراری ارتباط با بیشترین میزان صمیمیت است، بهتر است صحبت های خود را با جملات مثبت تری همچون: «من احساس می کنم» آغاز کنید.
5. معامله
دادن با قید و شرط و گرفتن با احتیاط ، هر دو تخریب کننده رابطه زن و شوهر هستند. این موارد این هشدار را به دو طرف می دهد که هنگامی که زن یا شوهر چیزی می بخشد، در عوض آن چیزی می خواهد. این ترس باعث آسیب دیدن رابطه می شود.
6. بی توجه بودن به مسایل عاشقانه
هیچ رابطه ای تا ابد گرم و پرحرارت نیست. هنگامی که جذابیت اولیه رابطه دو طرف کمرنگ شد، برخی از زوج ها تصور می کنند رابطه آنها تمام شده و دست از تلاش بر می دارند. اما واقعیت این است که آنها خود را از تجربه داشتن عشقی پایدارتر و لذت بخش تر محروم می کنند.
7. تمرکز روی نقاط منفی
هر چه بیشتر در مورد عیب ها و نقاط منفی همسر خود فکر یا صحبت کنید، این موارد در ذهنتان بزرگ تر و آزاردهنده تر می شوند.
8. گوش نکردن
تصور اینکه همیشه حق به جانب شما است و یکطرفه صحبت کردن و پرهیز از گوش کردن به حرف های طرف مقابل از جمله مواردی است که به رابطه طرفین آسیب جدی می رساند.
9. مخفی کرن نیازهای خود
اگر نیازهای خود از همسرتان را بیان نکنید، همیشه احساس ناامیدی و محرومیت خواهید داشت. برای داشتن رابطه سالم و ماندگار، بسیار مهم و حیاتی است که خواسته های خود را با همسرتان در میان بگذارید.
10. انتظار داشتن رابطه عاشقانه رویایی
عاشقانه های رویایی فقط برای قصه های جن و پری است و باید توجه داشته باشید که ما انسان هستیم و روی زمین زندگی می کنیم. تقاضاهای رویایی و داستان گونه که مثلا همسر شما همیشه مهربان، قابل اعتماد، عاشق دلباخته و ... باشد کمی غیرمنطقی به نظر می رسد. عاشق ماندن همچون روزهای اول آشنایی بسیار دشوار و تا حدی دور از انتظار است. باید منطقی به زندگی نگاه کنید و انتظارات واقعی از طرف خود داشته باشید.
منبع:برترین ها
همه آدم ها وقتی وارد رابطه با فرد جدید می شوند به این سوال فکر می کنند: آیا ما به درد هم می خوریم؟ آیا برای هم مناسب هستیم؟ آیا می توانیم همیشه موجب آرامش و شادی یکدیگر باشیم؟
مناسب بودن به این معنی نیست که دو نفر دقیقا مشابه هم باشند. زن و مرد می توهمه آدم ها وقتی وارد رابطه با فرد جدید می شوند به این سوال فکر می کنند: آیا ما به درد هم می خوریم؟ آیا برای هم مناسب هستیم؟ آیا می توانیم همیشه موجب آرامش و شادی یکدیگر باشیم؟انند با وجود اختلاف های متعدد، همچنان نیمه یکدیگر باشند و از بودن در کنار هم حالشان خوب باشد.
برای اینکه بدانید آیا شما و فرد موردعلاقه تان نیمه گمشده هم هستید یا خیر می توانید از نشانه های زیر کمک بگیرید.
موارد بسیاری بوده که به او گفته ام به او نیازی ندارم و او مرا راحت گذاشته است.
خانمی می گوید که موارد متعددی بوده است که به همسرم گفته ام بدون کمک او هم می توانم کارهایم را پیش ببرم و او مرا آزاد گذاشته است تا آنها را انجام دهم. البته این به این معنی نیست که زن و مرد مستقل از هم هرکاری می خواهند انجام دهند. آنها می توانند در عین اینکه یکدیگر را آزاد می گذارند، پشتیبانی و حمایت از هم را نیز داشته باشند. اینکه یک زن بداند مورد حمایت همسر خودش هست، برایش ارزش بسیاری دارد.
ما خیلی شبیه هم نیستیم.
همه افراد تا اندازه ای حس ناامنی و بی اعتمادی را در وجود خود دارند. اما این را باید بدانید شما برای فردی مناسب هستید که شبیه شما باشد اما هیجانات و اشتیاقات متفاوت از شما داشته باشد. به طور مثال، زنی می گوید: همسر من بسیار خجالتی است و هنگامی که من زیاد حرف می زنم بیشتر شرمنده می شود. اما من این شهامت را به او می دهم که باید سعی کند بیشتر حرف بزند.
این دو نفر یکدیگر را تکمیل می کنند و با هم یک انسان کامل می شوند. اگر قرار بود هر دو پرحرف یا هر دو ساکت باشند، رابطه خوبی از آب در نمی آمد.
ما می توانیم همه چیز را به قرار عاشقانه تبدیل کنیم.
همه بیرون رفتن های دو نفر این نیست که رستوران های جدید پیدا کنند و با هم بیرون بروند تا غذاهای جدید را امتحان کنند. می توانید در یک رستوران ساده و کوچک هم حسابی خوش بگذرانید. لازمه این امر این است که بیشتر تمرکز خود را روی حرف زدن و لذت بردن در کنار هم قرار دهید. دو نفر وقتی می توانند مناسب هم باشند که هر دو از همه لحظه های با هم بودن لذت ببرند و مهم نباشد کجا هستند و چه کار می کنند. ذات با هم بودن برایشان کافی است.
ما شاید به دوستان خود دروغ بگوییم، اما به یکدیگر هرگز.
صداقت در هر رابطه ای حرف اول را می زند. در رابطه ای که یک نفر به دیگری دروغ می گوید، نوعی حس بی اعتمادی به وجود می آید که می تواند به مرور زمان رشد کند و موجب تخریب رابطه شود. اگر مثلا مرد خانواده ترجیح می دهد به تنهایی سینما برود و فیلم موردعلاقه اش را خودش تنهایی تماشا کند، به جای سرهم کردن یک دروغ بیهوده، باید حقیقت را به همسرش بگویید. شاید برای به اصطلاح پیچاندن دوستان بتوان دروغ های مصلحتی گفت، اما در رابطه دو نفره و عاشقانه نباید این کار را انجام داد. اگر هر دو به این قایل هستید، می توانید زوج مناسبی برای هم باشید.
همیشه راهی برای نزدیک بودن به هم پیدا می کنیم.
در هر موقعیتی می توان برای نزدیک تر شدن به هم (از نظر روحی) استفاده کرد. فقط کافی است از احساسات و نیازهای یکدیگر درک درستی داشته باشید تا بتوانید در هر فرصتی همدیگر را حمایت احساسی کنید.
حتی به شوخی های بی مزه یا جک های غیرخنده دار هم می خندیم.
این باعث می شود تا بیشتر به هم حس نزدیکی داشته باشیم. شاید برخی از کارها از نظر ما جالب و بامزه نباشند اما بالاخره طرف مقابل آن را جالب دیده که مطرح می کند. پس برای اینکه موجب خوشحالی هم باشیم، سعی می کنیم نکته جالب موضوع را بیابیم و بخندیم.
در مورد هم قضاوت نمی کنیم.
همه آدم ها یک سری نیازها و روحیات شخصی دارند که شاید از نظر دیگران پسندیده نباشد. اما درست این است که وارد محدوده شخصی و فردی کسی نشویم و اجازه دهید کاری که تصور می کند درست است را انجام دهد. قضاوت کردن آدم ها بر اساس ظاهر و رفتارهای آنها بدترین کاری است که انسان ها بسیار انجام می دهند. باید برای هم احترام قایل شویم و بدانیم هر فردی با دیگری متفاوت است.
منبع:برترین ها
تصمیم برای ازدواج انگیزه بزرگی جهت پسانداز کردن و سروسامان دادن به وضعیت مالی میباشد. چرا که اگر بخواهید به عنوان مثال برای مراسم عروسی یا ماه عسل یا خرید خانه پول پسانداز کنید، این مدیریت اقتصادی در آیندهای نه چندان دور کمک بسیار موثری برای خود و همسر آیندهتان خواهد بود.
پس انداز کردن
مساله مهمتر این است که عادت به پسانداز کردن میتواند به روابط زناشویی و سالهای پیشرویتان کمک شایانی بکند. و باعث افزایش احساس رضایتمندی در شما و طرف مقابل گردد و دیگر مجبور نباشید در لحظه تصمیمگیری نگران خرج و مخارج ازدواجتان باشید.
برای این مهم راهکارهایی ارائه میشوند که انجام دادنشان ضروری است؛
** لیستی از همه مخارج خود تهیه کنید. اکثر مردم نمیدانند هر ماه چقدر پول خرج میکنند یا فکر میکنند کمتر از آنچه که واقعاً بوده، خرج کردهاند. هنگامی که لیست مخارج را جلوی چشمتان داشته باشید، راحتتر میدانید باید چه کارهایی را انجام دهید و چه کارهایی را انجام ندهید.
** وام بگیرید. مخصوصاً وامهای مدتدار. این کار نه تنها پساندازتان را در آینده بیشتر میکند، بلکه باعث میشود اعتبار شما در بانک بیشتر شده و در آینده بتوانید در صورت لزوم برای خرید خانه و اتومبیل وامهایی با بهره کمتر و در اقساط طولانیتر بگیرید.
** خرجهای غیرضروری را حذف کنید، مانند غذا خوردن در رستوران یا کافیشاپ رفتن، خرید تلویزیون، گوشی موبایل و پوشاکی که نیاز ندارید. بهخاطر داشته باشید در طول زمان، حتی خرجهای کم و اندک هم میتواند به پول زیادی تبدیل شود.
** وسایلی را که لازم ندارید، آنلاین یا از طریق روزنامه به حراج گذاشته و بفروشید. زیرا اینکار باعث میشود هم مقداری پول به دست آورید و هم فضای کافی برای اسباب و اثاثیه جدید پس از ازدواجتان داشته باشید.
** حساب بانکی برای خودتان باز کنید که بیشترین سود و کمترین مالیات را داشته باشد. در حالیکه بازار سهام و سایر سرمایهگذاریهای مشابه میتواند برای سرمایهگذاریهای بلندمدت مناسب باشد، چنانچه میخواهید تا کمتر از یکسال دیگر به جرگه متأهلین بپیوندید، بهترین راه این است که در یک بانک دولتی و معتبر حساب جاری باز کنید بهطوریکه بیشترین سود را داشته باشد.
** پولی را که میخواهید در بانک بگذارید، سریعا بگذارید و تعلل نکنید. همچنین میتوانید سامانهای را نصب کنید که به طور آنلاین از واریز وجه به حساب مطلعتان کند.
** هر پولی که اضافه بر درآمدتان است را فورا به همان حساب واریز کنید تا خرج نشود.
هشدار
اگر معمولا توجه چندانی به پول خود نمیکنید، اکنون زمانی فرا رسیده که باید حواستان را جمع کنید. مطمئن شوید که با طرف مقابلتان در مورد چگونگی مدیریت دو نفره پولتان چه برای مخارج عروسی و چه در تمام مراحل زندگی، مشورت و همفکری خواهید کرد. و در هنگام گفتوگو به روشهای مخصوصی که برای خرج و پسانداز پولهایتان دارید، اشاره کنید. تا از این نظر نیز تفاهمی دوطرفه کسب گردد.
منبع: باشگاه مجردها
در طول تاریخ توصیفهای متعددی از عشق ارائه شده. غم و اندوه و لذت و شکوه عشق باعث شده شاعران، هنرمندان، متفکران، نویسندگان و بسیاری، عشق را الهامبخش برخی از آثار خود کنند. هرکدام از ما در طول زندگی به طریقی با عشق آشنا شدهایم و شاید بهترین و بدترین لحظههای زندگی هر کدام از ما به نوعی با عشق گره خورده باشد...
اما واقعا عشق چیست و آن را چگونه تعریف میکنیم؟
دشواری در تعریف عشق و تنوع توصیفهایی که از آن شده، ارزیابی و سنجش آن را دشوار کرده است. در طول 60 سال گذشته حدود 30 ابزار مختلف برای اندازهگیری عشق به وجود آمدهاند و شاید جاهطلبانهترین آنها ابزاری است که آن را براساس میل فرد برای صمیمیت همراه با مراقبت و احساس تعلق به دیگری مورد ارزیابی قرار میدهد. تلاشهای جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعی باعث شده عشق به انواع مختلفی تقسیمبندی شود: عشق بین والدین و فرزندان، اعضای خانواده، دوستان و افراد مختلف.
اما بهطور کلی عشاق میتوانند دو نوع قراردادی عشق را تجربه کنند؛ عشق شهوانی و عشق همیارانه.
عشق شهوانی
عشق شهوانی که معمولا بهعنوان عشق رمانتیک و شیدایی شناخته میشود، حالتی است از جذابیت وفریفتگی بسیار همراه با میل به دیگری. این نوع عشق با ویژگیهایی از قبیل دلسوزی و شفقت، شادی، اضطراب، میل جنسی و وجد و سرور زیاد شناخته میشود. برانگیختگی فیزیولوژیکی عمومی شامل افزایش ضربان قلب، تعریق، سرخ شدن پوست همراه با احساس برانگیختگی زیاد، اغلب از علائم فیزیکی عشق شهوانی است. از نظر دیگران، افراد دارای عشق شهوانی، به دنبال برآورده کردن نیازهای خود هستند بنابراین جای تعجب نیست که عشق شهوانی عمر کوتاهی داشته باشد و عمدتا چند ماه بیشتر طول نكشد. در این نوع عشق، زمانی که آتش عشق کمسو میشود، به تدریج تضادها و تعارضها، تظاهر پیدا میكند و عشاق سابق، افرادی شکاک، ناراضی و ناامید شده و با یکدیگر درگیریهای متعددی پیدا میکنند.
عشق همیارانه
عشق همیارانه نسبت به عشق شهوانی، تنش و استرس کمتری درپی دارد. این عشق با سپاسگزاری عمیق طرفین از یکدیگر همراه و اغلب شامل تحمل و بردباری در برابر قصورات یکدیگر و تلاش برای رفع مشکلات و بهبود روابط بینفردی است. رابطه زناشویی در این نوع رابطه، بیانگر احساسات عمیق طرفین به یکدیگر و اطمینان از درک نیازها و خواستههای یکدیگر و احساس لذت است. به موازاتی که عشق همیارانه، رشد میکند و روابط گستردهتر میشود، زوج بهراحتی درباره مسائل و نگرانیهای جنسیشان صحبت میکنند. با ارتقای روابط بینفردی و صمیمیت بین طرفین، لذت از روابط زناشویی نیز افزایش پیدا میكند و تعهدات طرفین در رابطه قویتر میشود. علاوه بر این، رابطه زناشویی در این نوع رابطه، برخلاف عشق شهوانی، بامعناتر است و رضایت عمیقتری را به دنبال دارد.
انواع عشق از نظر جان آلنلی
تلاش برای توصیف انواع روابط عاشقانه منجر به ارائه مدلی براساس واژههای باستانی یونانی از طرف جان آلن لی شده. وی معتقد است 6 نوع رابطه عاشقانه وجود دارد: رمانتیک، سرگرمکننده، مالکانه، اشتراکی، نوعدوستانه و واقعگرایانه:
-عشق رمانتیک: افرادی که این نوع عشق را تجربه میکنند، جایگاه خاصی برای زیبایی ظاهری و فیزیکی طرف مقابل خود قائلاند و به دنبال تجربه لذت بصری و لمسی هستند که از ظاهر و بدن معشوق یا معشوقه خود کسب میکنند و میل زیادی به داشتن رابطه با معشوق خود دارند.
-عشق بازیگوشانه: در این نوع رابطه عشقی، عمدتا افراد به دنبال کسب تجارب متعدد جنسی هستند و تعهد برایشان معنایی ندارد. این عشق ناپایدار برای آنها نوعی تفنن و لذت زودگذر است.
-عشق مالکانه: این نوع عشق معمولا با آشفتگی و حسادت بیشازحد همراه و فرد به دنبال مالکیت در رابطه عاشقانه خود است. این افراد زندگی پرپیچ و خمی دارند و هرچند محبت زوج به یكدیگر میتواند بسیار لذتبخش باشد ولی آشفتگیهایی را به دنبال دارد كه تجربه آن برای فرد میتواند دردناک باشد.
- عشق همیارانه: در این نوع رابطه تعهد، صمیمت و عطوفت بهتدریج ایجاد میشود و معمولا رابطه زوجها طولانیمدت و بر پایه صلح و آرامش و نوعی روابط دوستانه حاکم است.
-عشق نوعدوستانه: افرادی که این نوع عشق را تجربه میکنند عمدتا روابطی توام با شفقت، دلسوزی، مراقبت و از خودگذشتگی را تجربه میکنند. چنین روابط و احساساتی بدون هیچگونه چشمداشتی است.
- عشق واقعگرایانه: در این نوع رابطه عشقی، فرد به دنبال انتخاب كسی است که با ملاکهای عقلانی و منطقی، اجتماعی، اقتصادی، مذهبی، تحصیلی و... او سازگار باشد. در نتیجه این رابطه میتواند به احساس رضایت متقابل بینجامد.
جان لی معتقد است روابط عاشقانه در طول زمان پیشرفت میکند و افراد ممکن است در دورههای مختلف از زندگیشان رویکردهای مختلفی از عشق را تجربه کنند. معمولا زوجها در هر نوع رابطهای به دنبال ایجاد یک رابطه پایدار و موفق هستند. صرفنظر از اینکه رضایت و موفقیت در یک رابطه عاشقانه، اغلب به این بستگی دارد که بتوانیم فردی را پیدا کنیم که رویکرد مشابهی با ما در ارتباط با عشق و صمیمیت داشته باشد.
منبع:سلامت
همیشه حساسیت هایی در روابط عروس و مادر شوهر وجود داشته؛ منشأ این حساسیت ها هم وجود داماد است که برای عروس شوهر و شریک زندگی و برای مادر پاره تن است.
رابطه بین عروس و مادرشوهر
مادر فرزند خویش را دوست دارد و او را جگر گوشه خود می داند. مادر پسر را برای خود می خواهد و همچنان که ایثار گرانه همه مهر و محبت خویش را نثار رشد و کمال فرزندش کرده، خود نیز به مهر و محبت او در هر شرایطی نیاز دارد و این نیاز به هنگام جدایی و تنهایی، ایام پریشانی و بیماری به ویژه در دوران پیری بیشتر می شود. مادر دلواپس رابطه عروسش با دست پرورده اش است. بعضی از مادرها حتی بعد از سال ها نمی توانند نگرانی شان را از وضعیت فرزندشان پنهان کنند. حتی گاهی نگران غذای او هستند و فکر میکنند عروس شان نمی تواند غذای دلخواه پسرشان را درست کند.این حمایت های افراطی زمینه ساز مشکلاتی می شود. مادر خود را تنها حامی و دلسوز پسر می داند و با ازدواج پسر، خود را در کنار پسر نمی بیند.
از سوی دیگر عروس هم با دنیایی از آرزوها پای به زندگی جدیدی گذاشته و می خواهد به دور از دخالت کسی زندگی اش را اداره کند. او همه توجه ،محبت و فکر همسرش را برای خود می خواهد و نمی تواند جایگاه اول همسرش را به عنوان پسر آن مادر شاهد باشد . او مایل نیست کس دیگری جز او به شوهرش چیزی بگوید، از او چیزی بخواهد و یا فکر و اندیشه او را حتی برای زمان کوتاهی در اختیار داشته باشد حتی اگر مادر شوهرش باشد.
دخالت مستمر مادرشوهر در برنامه زندگی زوج های جوان و احضار پی در پی پسر و در اختیار گرفتن بخش قابل توجهی از اوقات او زمینه بدبینی و پیش فرض های نادرستی را در ذهن عروس ایجاد می کند.
این مشکلات زمانی پیش می آید که عروس یا مادرشوهر، خواسته یا ناخواسته غرق در خود بینی ،خود خواهی و وابستگی های نامعقول عاطفی می شوند و فقط به تأمین خواسته های خود فکر می کنند. ریشه نگرش های منفی نسبت به عروس یا مادرشوهر در خودپرستی ها و خود خواهی ها، ضعف شخصیت، تعصبات غیر معقول و محدودیت های فکری ، بد آموزی ها و بی بهره بودن از شیوه های مطلوب تربیتی و روش های برقراری ارتباط مۆثر است.
انتظار معقول این است که مادرشوهر
** فکر و تلاش و رفتارش در جهت تحکیم روابط میان عروس و پسرش باشد و زمینه دوستی، مودت و محبت میان آن ها را بیشتر کند. در واقع عروس برای مادرشوهر همچون دختری عزیز و دوست داشتنی باید باشدو آرامش و راحت او را آرزوی قلبی خود بداند.
** به استقلال فکری و سلیقه شخصی عروس احترام بگذارد، که این تأثیر مستقیم بر آرامش زندگی زوج جوان دارد. گرمی زندگی مشترک آن ها در دور بودن از دخالت ها و اظهار نظرهای غیر لازم است.
** به جای زبان انتقاد و رفتار دخالت گرانه باید رفتار حمایتی همراه با تکریم شخصیت زوج جوان داشته باشد.
** گفتارو رفتارش به گونه ای باشد که بقیه فرزندانش(خواهر و برادر شوهر) تایید و تکریم را از او بیاموزند.
** پسرش را به حمایت همه جانبه از همسرش تشویق کند و از او بخواهد که همسرش را همراز خود بداند .
عروس هم باید
** مادر شوهر را مثل مادر خود بداند.
** بداند که برخلاف بسیاری از باورهای نادرست و ذهنیت های غلط، مادرشوهر از شخصیتی والا برخوردار است و وجودش منبع خیر و برکت است. سعی کند نگرش های منفی نسبت به مادرشوهر را از ذهن دور کند.
** از هیچ کوششی برای تکریم منزلت مادرشوهر دریغ نکند. احترام به مادر و پدر همسر از اصول مهم زندگی مشترک است.
** هر قدر نسبت به مادرِ همسر خود مهربان و صبور باشد، محبت را در دلِ همسر خود بیشتر می کند.
و اما داماد
** بیشترین مسئولیت را در تألیف قلوب مادر شوهر و عروس بر عهده دارد.
** باید بعد از ازدواج رابطه عاطفی را با مادر خود بیشتر کند و از تکریم شخصیت مادر غافل نماند.
** هرگز ذره ای از کاستی های زندگی مشترک و ضعف ها و کوتاهی های احتمالی همسرش را به مادرش انتقال ندهد، بلکه همیشه از مهر و محبت و گرمی و صمیمیت همسر خود بگوید.
** همین طور هرگز گله های احتمالی مادر و خواهر خود را به همسرش انتقال ندهد.
** اجازه ندهد که فرصتی فراهم شود تا شخصیت همسرش را مورد نقد قرار دهند.
بنابراین شایسته است عروس و مادر شوهر در نیکی و مهربانی، گذشت و ایثار، صبوری و فداکاری از همدیگر سبقت بگیرند.
منبع:روانشناسی رابطه ها تألیف دکتر افروز/تبیان
خوش اخلاقی یک مفهوم کلی است و نمیتوان به طور قطعی گفت که فلان شخص خوشاخلاق هست یا نه. این مفهوم باید باز شود و محتوا و متریالهای آن را مشخص کنیم. در حیطه آموزههای دینی و روانشناختی، انسانها باید یکسری فضیلتهای اخلاقی و ذخیرههای اخلاقی داشته باشند.
مفهوم عامه خوش اخلاقی یعنی خندیدن و نداشتن اخم بر چهره ولی خوش اخلاقی مفهوم عمیقتری دارد که محتوای آن شامل:
-همدلی؛ یعنی نسبت به احساسات دیگران حساس باشیم و برای احساسات دیگران اهمیت قائل شویم، به عبارتی دیگران را بپذیریم.
-خویشتنداری؛ یعنی یکسری از خواسته و تمایلات خودمان را به تعویق بیاندازیم. یکی از مشکلات زوجهای جوان جامعه ما این است که خود کنترلی ندارند و خویشتندار نیستند.
-احترام؛ یکی از ظرفیتهای اخلاقی که زوجین باید داشته باشند احترام است که باید ابتدا در مورد خودمان اجرا کنیم یعنی انسان اول از همه باید به خود احترام بگذارد تا بتواند به دیگران نیز احترام بگذارد.
-بردباری؛ یعنی توانایی افراد در برابر ناملایمات زندگی تا چه اندازه است و چقدر میتوانند مشکلات زندگی را تحمل کنند.
-از خود گذشتگی؛ به معنی قربانی شدن نیست از خودگذشتگی احساس خوبی را به همراه دارد. حال آنکه شخص قربانی اصلا احساس خوبی ندارد.
-انصاف؛ یکی از مهمترین فاکتورها در زندگی است و بلوغ روانی و عاطفی فرد را کامل نشان میدهد و اگر شخص فاقد این فاکتور باشد رابطه، یک طرفه شده و زندگی زن و مرد مانند رابطه والد فرزندی میشود.
چطور همسرتان را بشناسید؟
بخشی از شناخت شما از هم مربوط به آشنایی دختر و پسر با هماهنگی خانواده است. یعنی دختر و پسری که با آگاهی کامل خانوادهها با یکدیگر آشنا شوند، آشنایی دو فرد و دو خانواده تا حدودی ظرفیتها را نشان میدهد، که اگر این آشنایی بدون آگاهی خانوادهها باشد شدیداً ریسک ازدواج را بالا میبرد و این رابطه مشکلساز میشود.
بخش دیگر از شناخت قبل از ازدواج بوسیله مشاور انجام میشود (سابقه رشدی زوجین) اینکه در چه وضعیتی بزرگ شدند و رشد عقلی آنها چقدر است و ... که با مصاحبههای بالینی میتوان شخصیت فرد را تا حدودی شناخت. با استفاده از تستهای روانشناسی، مصاحبه، مشاهدات روانشناس و شناخت خانواده و شناخت زوجین در کنار هم میتوان ضریبب اطمینان ازدواج را تا حد زیادی بالا برد. هدف از این مشاوره ها این است که شما و طرف مقابل تان قابلیت یک ازدواج نسبتا خوب را با یکدیگر داشته باشید و چنین چیزی با مشاوره مشخص می شود.
دین داری با شرط و شروط اضافه
ایمان یکی از اصول بسیار اساسی در ازدواج است. لازم هست ولی کافی نیست و وجود آن ما را از فاکتورهای دیگر بینیاز نمیکند. البته خصوصیات و فضایل اخلاقی را نمیشود تقسیم کرد چون در این صورت انسانها را از یک رشد همه جانبه محروم کردهایم.
کسى که پاى بند دین نیست، تضمینى وجود ندارد که پاى بند رعایت حقوق همسر و ادامه زندگى مشترک باشد. اگر یکى دیندار و دیگرى بى دین باشد، زندگی آنان روى سعادت را نخواهد دید. سعادت بدون دیانت محال است. اگر هر دو بى دین باشند، باز تضمینى وجود ندارد که رعایت حقوق یکدیگر را بنمایند. البته منظور از دیندارى و تدیّن این است که پاى بندی به اسلام داشته باشند و اسلام را با جان و دل پذیرفته و در عمل به آن کوشا باشند، نه تدین سطحى و بى ریشه و بى عمل.
پیامبر(ص) به شخصى که مىخواست ازدواج کند، فرمود: «علیک بذات الدین؛ بر تو باد که همسر دیندار بگیرى».
در مورد دیگرى فرمود: «کسى که با زنى به خاطر ثروتش ازدواج کند، خداوند او را به حال خودش وامىگذارد . کسى که فقط به خاطر زیبایى با زنى ازدواج کند، در او امور ناخوشایند خواهد دید. کسى که به خاطر دین و ایمانش با او ازدواج کند، خداوند همه آن امتیازات را برایش فراهم خواهد کرد».
دین دار بودن، به این است که داراى صفات ذیل باشد: عفت، حجاب، حیا، نجابت، اخلاق خوب، خوش حرف و خوش زبان بودن، اهل نماز و مناجات، علاقهمند به قرآن و اهل بیت، ترس از خدا داشتن، آبرونگهدار بودن، اسراف کار نبودن و... .
به امید تغییر نباشید
در هر شرایطی یک نکته را به یاد داشته باشید. در ازدواج قرار نیست چیزی را به عاریت بگیریم. مثلا بگوییم من آدم کم صبری هستم و او فرد صبوریست، پس ما میتوانیم با هم کنار بیاییم. من مذهبی هستم و او بی اعتقاد پس می توانم او را هدایت کنم و مذهبی اش کنم. اگر من میدانم صبر صفت خوبیست پس چرا خودم صبور نباشم؟ اگر او می داند دینداری صفت خوبی است چرا خودش دیندار نیست؟ اگر ما به امید این که ازدواج یکسری صفات را به ما خواهد داد، زندگی خود را شروع بکنیم، این یک خیال واهی و فانتزی است. و انسانها باید قبل از ازدواج روی اخلاق خود کار کنند و بعد از ازدواج آن را تقویت کنند. البته نباید از تغییرپذیر بودن انسان هم بگذریم ولی پایه زندگی نباید روی این فرض که ازدواج کنیم درست میشود، قرار گیرد.
منبع: باشگاه مجردها، شهر سوال
ازدواج برای همه است. این زیباست وقتی دونفر متحد می گردند. ازدواج هدیه ای برای پایان دوران تجرد شماست.. اگر شما از نسل آدم و حوا هستند، خدا فرد ویژه ای را برای شما خلق کرده است ! سوال این است که آیا شما برای حضور آن فرد خاص آماده هستید؟
روابط زن و مرد امروزه به سمت ازدواج پیشرفت نمی کند زیرا ما نمی دانیم چطور یک ازدواج موفق به شکست می انجامد .و چطور می توان یک ازدواج موفق داشت.
ازدواج دشوار است زیرا نیاز به آموزش دارد.
آن نیاز به آموزش دارد زیرا ما چیزی از مهارت های قبل از ازدواج نمی دانیم. در حالی که در طول زندگی ما باید با توسعه و افزایش مهارت هایی که لازمه ازدواج موفق هستند، حمایت شویم. .
ازدواج چیز فراتر از دوستیابی است اما اکثر ما اغلب آن را با دوستیابی مقایسه می کنیم در حالی که اینکار اشتباه است.
آنها را مقایسه نکنید . .
ازدواج سخت تر است ، اما زمانی که موفق شوید بسیار شاد می شوید . مزایای آن شامل همسر شاد ، همسر خوشحال ، اعتماد، احترام ، ثبات، حمایت ، عشق بی قید و شرط ، رابطه جنسی عاری از گناه ،همدم زندگی طولانی ، دانشی است که بدون سایه یک شک ، وقتی هر کاری کی منید و نمی شود فردی وجود دارد که پشت شماست .
برای ازدواج ما 10 مهارت های عملی به شما ارائه می دهیم که به منظور موفقیت در ازدواج مورد نیاز شماست.
ساختن، رشد دادن ، قرض گرفتن آنها را ازدست ندهید. شما باید هرکاری برای بدست آوردن این مهارت ها قبل از ازدواج انجام دهید.اگر شما در حال حاضر ازدواج کرده ، باید برخی از این مهارت ها را توسعه دهید.
1. مهارت های حل مساله
مهارت حل مشکل مهم ترین مهارت در این فهرست است اول به آن اشاره می کنیم زیرا اگر این مهارت را نداشته باشید مهارت های دیگر به کارتان نمی آید.
با مهارت حل مسئله مشکلی نخواهید داشت ، 2 سال اول ازدواج سالهای سختی است. در طول دو سال اول ازدواج شما و همسرتان رویکرد های خودتان را برای حل مشکلات دارید . شما برای پیدا کردن راه حل مشکلتان با همسر فقط نصف زمان را فرصت دارید . مهارت حل مسأله به شما زمان مناسب برای دعوا کردن، تسلیم شدن، دادن و بخشیدن را آموزش می دهد .
2. مقدم دانستن همسرتان
- خب، او اولین نفر است پس از خدا ، او را قبل از بچه ها و یا کار خود و یا مامان ، بابا شما یا دوستان و یا ایکس باکس ، پلی استیشن یا هر چیز دیگری که شما می توانید فکرش را کنید قرار دهید .
خدا - اول . همسر - دوم . کودکان و نوجوانان - سوم . به یاد روزهای سخت گذشته باشید که او کنار شما بود.او صدر جدول کار های مهم شما باید قرار گیرد زیرا شما می خواهید او همیشه اولین باشد.
3. مهارتهای زندگی
این مهم است که هر یک از همسران نه تنها برای امروز خود بلکه برای فردا و همسرشان برنامه ریزی داشته باشند." امروز باید چگونه باشم تا در آینده مرد یا همسر خوبی باشم ؟" " چه کاری می توانم انجام دهم که 5 سال دیگه هم همینقدر برای همسرم جذاب باشم ؟ " " باید به دانشگاه بروم ؟" " باید شروع کنم رونق کسب و کارم؟ " " چگونه به همسرم نشام دهم که می خواهم از او حمایت کنم ؟ برنامه ریزی مالی ، صرفه جویی ، مسئولیت رسیدگی به کسب و کار ، سبک زندگی سال نیاز به یک شریک دارد.
4. مهارت عفو و بخشش
در طول زندگی، شما مجبور نیستید ببخشید اما می توانید انتخاب کنید که فراموش کنید. به منظور موفقیت در ازدواج ، نه تنها شما باید قادر به ببخشیدن اتفاقات گذشته باشید ، بلکه باید قادر به بخشیدن در همان لحظه باشید ! کار اشتباه خود و همسرتان را بپذیرید و عذر خواهی کنید و پذیرای عذر خواهی باشید.نه شما کاملید نه او.زمانی که شما نتوانید ببخشید رابطه شما متوقف میشود. شما نمی توانید کاری را انجام دهید بدون بخشش. اگر نتوانید ببخشید تنها می مانید.
5. مهارت های خلاقیت
این ازدواج است ، ما با هم زندگی می کنند.
ما همدیگر را هر روز می بینیم، پس می توانیم به راحتی برای هم یکنواخت شویم . گهگاه، در ایام هفته خودتان را به چالش بکشید و سرگرم کنید حتی برای چند دقیقه به پیاده روی بروید ، فوتبال بازی کنید، بازی های متفاوت جنسیتی داشته باشید و ...به همسرتان در هنگام بازی نگاه کنید.از مشارکت همدیگر لذت ببرید.
6. مهارت تمرکز
یاد بگیرید بر روی ویژگی های مثبت همسر خود تمرکز کنید. برخی از صفات در او وجود دارد که شما به آنها عشق می ورزید. برخی از ویژگی ها ممکن ایت در او باشد که شما از آنها نفرت دارید، اما خوبی ها بیشتر از بدی هاست .بنابراین تمرکز بر روی چیزهایی که شما دو نفر با هم به ارمغان آورد یک کار لذت بخش است. مهارت تمرکز داشتن یعنی دیدن نیمه پر لیوان. مراقب باشید وقتی با یک انگشت به همسرتان اشاره می کنید چهار انگشتتان به سمت خودتان است.
7. مهارت اعتماد به نفس
شما این باور را دارید که ازدواجتان هرگز شکست نخواهد خورد و طلاق یک گزینه نیست . شما باید اعتماد به نفس داشته باشید که همسرتان شما را همانقدر که شما او را دوست دارید دوست دارد . گاهی اوقات آنها ممکن است آن را نشان ندهند ، بنابراین شما باید آن را بدانند ، شما باید به آن اعتقاد داشته باشید ، اعتماد به نفستان باید فراتر از احساس شک باشد و مطمدن باشید او در حال احقق قول های اولیه است . عدم اعتماد شما مانند مانع دست انداز های زندگی را بیشتر می کند در حالی که اعتماد مانند ماله تمام دست انداز های زندگی را برای همسر هموار می کند. .
8. مهارت های یادگیری
در برخی از مراحل زندگی ما فکر می کنیم همسرمان را می شناسیم اما او تغیر کرده است. او همان زن 28 ساله نیست. او همان مردی که 7 سال پیش بود نیست. این دلیلی برای گرفتن طلاق نیست. شما همیشه باید مایل به دوباره یادگیری همسر خود باشد. هر چیز دیگری در زندگی تغییر و تکامل می یابد، چرا همسرتان تغییر نکند ؟ اگر شما مایل به دوباره یادگیری همسرتان نیستید نباید ازدواج می کردید.
9. مهارت های ادراک
در اینجا منظور خودتان نیستید منظور ادراکتان از محیط اطراف و جهان است که بعد از ازدواج تغییر میکند. ادراک این است که من باور دارم مرد خوشبختی در ازدواجم هستم . برای من مهم این است که دید خوبی از زندگی به همسرم بدهم . برای من مهم این است که همسرم باعث شود دید مثبتی بدست آورم. البته منظور این نیست که به صورت غیر واقعی خودتان را خوشحال نشان دهید. . در ارتباط بین زن و شوهر، نوع ادراک یا تفکر هر یک، بر رفتار و درک متقابل تأثیرگذار است. درک درست از نیازهای خودتان و همسرتان و انتقال آن به یکدیگر یکی از مهارت های مهم در ازدواج موفق است.
10. مهارت مبارزه
زمانی که شروع به مبارزه می کنید باید مبارزه ای عادلانه داشته باشید.مبارزه با هدفتان. مبارزه تان نباید طولانی شود و ساعت ها به طول بی انجامد زیرا همسرتان را آزرده می کند. . به همسرتان اطمینان دهید که کاری که انجام می دهید با عث خوشحالی اوست.مبارزه با اهداف شما را از رکود خارج می کند و باعث افزایش امید به زندگی مشترک می شود. اگر در رسیدن به اهدافتان دچار اشتباه شدید دوباره انجام دهید.موفق می شوید.
اگر شما هنوز ازدواج نکرده ،این لیست را ارزیابی کنید.آیا شما برای ازدواج آماده هستید؟
منبع: سایت روان
تعداد صفحات : 2