loading...
عروس مهتاب
سردبیر بازدید : 89 شنبه 18 مرداد 1393 نظرات (0)

داستان و حکایت کوتاه بالهای جا مانده

پرنده بر شانه های انسان نشست . انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت : اما من درخت نیستم . تو نمی توانی روی شانه من آشیانه بسازی . پرنده گفت : من فرق درخت ها و آدمها را خوب می دانم اما گاهی پرنده ها و آدمها را اشتباه می گیرم . انسان خندید و به نظرش این خنده دارترین اشتباه ممکن بود .

سردبیر بازدید : 91 شنبه 18 مرداد 1393 نظرات (0)

داستان کوتاه تنهایی

برقا رفت. همه جا تاریک و ظلمات. از پنجره بیرون رو نگاه کردم. همه ی همسایه ها چراغاشون روشن بود. حتما کنتور، فیوز پرونده. روسری سرم گذاشتم و چادر رو از رخت آویز برداشتم. رفتم توی حیاط. چراغ قوه ی  گوشی رو گرفتم سمت کنتور. نه. فیوز نپریده بود.در رو باز کردم. سرمو آوردم تو کوچه. راست، چپ. همه برق داشتند.

سردبیر بازدید : 92 جمعه 17 مرداد 1393 نظرات (0)

هیچ وقت خیانت نکنید

 

سلام . دلم برات خیلی تنگ شده بود

 

پسرک از شادی تو پوست خود نمی گنجید...

 

راست میگفت ...خیلی وقت بود که ندیده بودش..

 

دلش واسش یه ذره شده بود..

 
سردبیر بازدید : 94 پنجشنبه 16 مرداد 1393 نظرات (0)

حتی مرگ هم نتوانست "دان" و "ماکسین سیمپسون" را پس از 62 سال زندگی مشترک از هم جدا کند. آنها هیچوقت طی این سالها از هم جدا نبودند.  "دان"، 90 ساله و همسرش "ماکسین"، 87 ساله در آخرین لحظات زندگی نیز طاقت دوری یکدیگر را نداشنتد چرا که جدایی آنها از هم تنها چهار ساعت دوام آورد و این زوج اهل ایالت کالیفرنیا به فاصله چهار ساعت از یکدیگر این دنیا را ترک کردند.

سردبیر بازدید : 669 پنجشنبه 16 مرداد 1393 نظرات (0)

گاندی خطاب به معشوقه اش

خوبِ من ، هنر در فاصله هاست …

زیاد نزدیک به هم می سوزیم و زیاد دور از هم یخ می زنیم

تو ، نباید آنکسی باشی که من میخواهم

و من نباید آنکسی باشم که تو میخواهی

کسی که تو از من می خواهی بسازی یا کمبودهایت هستند یا آرزوهایت

من باید بهترین خودم باشم برای توو تو باید بهترین خودت باشی و بشوی برای من ….

خوب ِ من ، هنر عشق در پیوند تفاوت هاست و معجزه اش نادیده گرفتن کمبودها . . .

زندگی ست دیگر…

همیشه که همه رنگ هایش جور نیست

همه سازهایش کوک نیست ،باید یاد گرفت با هر سازش رقصید

حتی با ناکوک ترین ناکوکش،اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن

حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد

به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند

به این سالها که به سرعت برق گذشتند

به جوانی که رفت،میانسالی که می رود

حواست باشد به کوتاهی زندگی

به زمستانی که رفت ،بهاری که دارد تمام می شود

کم کم،ریز ریز،آرام آرام،نم نمک…

زندگی به همین آسانی می گذرد

ابرهای آسمان زندگی گاهی می بارد

گاهی هم صاف است

بدون ابر بدون بارندگی.

هر جور که باشی

شگفت انگیزان روز:

عکس متحرک شب اول عروسی رو تخت

متن عاشقانه من تنهایم

سردبیر بازدید : 96 پنجشنبه 16 مرداد 1393 نظرات (0)

 داستان داستان یه دختره که محبت ندیده عشق ندیده تنهاست ینی درو برش پر ادم اما هیچ کدوم دوسش ندارن تااینکه یه چیزی مثل عشق در خونش رو میزنه اما این واقعا عشق ودوست داشتن؟کسی چه میدونه شاید آره ویاشایدم نه این داستان رو بخونین تا بفهمین.توجه كنين كه تو اين داستان هر اتفاقي ميفته اما شايد ابتدا داستان خسته كننده وتكراري باشه اما اين اواسطش كه تعيين كننده و است وقول ميدم داستانم تغيير كنه!! توضيحات:فقط ممنونم از ادمين و اينكه لطفا همراهيم كنين!!!

 

شگفت انگیزان روز:

گالری عکس عاشقانه و احساسی باران

تور های ارزان

سردبیر بازدید : 97 پنجشنبه 16 مرداد 1393 نظرات (1)

احمد با همسرش به اختلاف خورد! اختلافش به دعوا کشید. و روز بعد هم به دعوا کشید. و روزهای بعد هم... برای احمد دیگر چیزی مهمتر از ترک زندگی و خلاصی از دست همسر و فرزندان نبود! در دهمین روز دعوا، احمد تصمیم خود را گرفت و زندگی را ترک کرد.

 

سردبیر بازدید : 614 پنجشنبه 16 مرداد 1393 نظرات (2)

هر روز با یک نفر در حیاط دانشگاه بود.در کل دانشگاه بد نام بود و همه ازش بد می گفتند.نمی دونید وقتی در موردش حرف بدی می شنیدم چطور آتیش می گرفتم اما راستش حرف هایشان دروغ نبود.فقط خدا و دوستم مرتضی می دونستند من ازش خوشم میاد.البته نه مثل پسرای دیگه که از اون خوششون میومد،نمی دونم چطور براتون بگم که جنس دوست داشتنم فرق داشت.مرتضی گفت:چرا ازش خوشت میاد؟نگاهی کردم و گفتم:معصومه!

سردبیر بازدید : 128 دوشنبه 06 مرداد 1393 نظرات (1)

مقدمه: بسم الله الرحمن الرحیم گاه عشق..... گاه عشق تلالوء عشق آسمانی است که از غم هجر معشوق خویش عاشقانه میگرید و از پاکی اين گریستن است که در زمین زندگی جریان پیدا مي کند؛ گاه عشق نفرتی اس که سر آغازش يک نگاه بوده است ، نگاهی که روزی تمام دنیایت خواهد شد.گاه عشق پایانی است برای تنفر تو از زندگی. گاه عشق سر آغاز پر پر شدن است ،ابتدای سوختن و ساختن است؛سوختن با غم های بی نهایت معشوق و ساختن با همه ی بهانه گیری هایی که شاید. دیگری را به ستوه آورد.گاه عشق نیاز است،نماز است،تک تک هق هق ها و اشک های بی صدا ماست. گاه عشق فریاد بی صدا نگاه ماست که مي گوید: اندکی به من نگاه کن!ذره اى هم مثل من عاشق باش!حال آنکه نمى دانی او هم تو را میپرستد. اما مهر سکوت بر لب هایش خورده.سکوتی از جنس ا و غم.سکوتی که عشق تو. آن را درهم خواهد شکست. گاه عشق منم و تو نگاه های پر از حرفمان. و گاه عشق.... 

sahar29 بازدید : 73 سه شنبه 31 تیر 1393 نظرات (0)

 

شب است ...

 

 

 

کلنجار میروم با خودم

 

 

 

با دلتنگی هایم

 

 

 

با قلب له شده ام

 

 

 

با غرور شکسته ام

 

 

 

سراغش را بگیرم ... نگیرم ... بگیرم ... نگیرم

 

 

 

نزدیک صبح است ... دل را به دریا زدم

 

 

 

" مشترک مورد نظر در حال مکالمه می باشد "

 

 

 

 

 

 

چنــدان هـــم دور نیستــــی ؛

فقط به انــدازه ی یک نمیـــدانم از مــن فاصـــله گـرفتــه ای !

آری ، "نمیـــدانم" کجـــایی ؟

 

 

 

بـے آنکـ اجازه بگیرב

قــَلبم را اسیر نگاه خویش کرב


و مَـטּ نیز بـے آنکـ بـבانم چرا

چشمانَم را بـانتظار نگاهَش روانـ ساختم

و פـال بـے آنکـ بخواهم

בر فراقش گونـ هایم را میزباטּ شـَبنم چشمانـَم ساختـ ام

 


 

 

sahar29 بازدید : 83 سه شنبه 31 تیر 1393 نظرات (0)

دفتر و خودکار خود را برداشته ام و میخواهم چند خطی از تو بنویسم

تویی که در روز خورشید و در شب ماه و ستاره ی منی ...

تویی که مانند پرنده بال پرواز کردن به من دادی و مرا از قفس تنهاییم رها کردی

حال که تو را در کنارم میبینم، حس بی انتها بودن میکنم

حس پرواز در اوج آسمان ها را میکنم، با تو هر روزم زیباتر از روز گذشته است

با تو گذر هر فصل برایم شیرین است مخصوصا فصل پاییز ...

اگر تو نباشی در کنارم عقربه های ساعت برایم نمیچرخد،

اگر هم بچرخد هر ثانیه اش برایم یک عمر میگذرد ...

مرا دیوانه کرده هر لحظه بودن با تو، دیوانه شدم، دیوانه ی عشق تو ...

وقتی به چشمانت مینگرم سرشار میشوم از جمله های زیبا برای تو ...

تو با من چه کردی که دارم می نویسم با تمام وجودم از تو ...


سردبیر بازدید : 108 دوشنبه 30 تیر 1393 نظرات (0)

همسفر! 
در این راه طولانی، که ما بی‌خبریم و چون باد می‌گذرد، بگذار خرده اختلاف‌هایمان باهم، باقی بماند. 
خواهش می‌کنم! مخواه که یکی شویم؛ مطلقاً یکی. 
مخواه که هرچه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم 
و هرچه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد. 

مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم، یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را و یک شیوه‌ی نگاه کردن را. 
مخواه که انتخاب‌مان یکی باشد، سلیقه‌مان یکی و رویامان یکی. 
همسفر بودن و هم‌هدف بودن، ابداً به معنای شبیه بودن و شبیه شدن نیست 
و شبیه شدن، دال بر کمال نیست، بل دلیل توقف است. 

عزیز من!
دو نفر که سخت و بی‌حساب عاشق‌ هم‌اند و عشق، آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است، 
واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی قله علم کوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند!
اگر چنین حالتی پیش بیاید باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق. یکی کافی است.
عشق، از خودخواهی‌ها و خودپرستی‌ها گذشتن است؛ اما این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست.
من از عشق زمینی حرف می‌زنم که ارزش آن در «حضور» است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری.

عزیز من!
اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکی نباشد،
بگذار فرق داشته باشیم، بگذار در عین وحدت مستقل باشیم.
بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم، بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید.
بگذار صبورانه و مهرمندانه در باب هرچیز که مورد اختلاف ماست بحث کنیم؛ 
اما نخواهیم که بحث، مارا به نقطه‌ی مطلقاً  واحدی برساند.

بحث باید مارا به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل.
بیا بحث کنیم، بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم، بیا کلنجار برویم؛ 
اما سرانجام نخواهیم غلبه کنیم و این غلبه منجر به آن شود که تو نیز چون من بیندیشی یا به عکس.
مختصری نزدیک شدن بهتر از غرق شدن است، تفاهم بهتر از تسلیم شدن است.
من و تو حق داریم در برابر هم قد علم کنیم 
و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم بی‌آنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم.

عزیز من!
دونیمه، زمانی به راستی یکی می‌شوند و از دو «تنها» یک «جمع کامل» می‌سازند که بتوانند کمبودهای هم را جبران کنند،
نه آنکه عین مطلق هم شوند، چیزی بر هم مضاف نکنند و مسائل خاص و تازه‌ای را پیش نکشند؛ 
پس بیا تصمیم بگیریم که هرگز عین هم نشویم.
بیا تصمیم بگیریم که حرکات‌مان، رفتارمان، حرف‌زدن‌مان و سلیقه‌مان، کاملاً یکی نشود 
و فرصت بدهیم که خرده اختلاف‌ها و حتی اختلاف‌های اساسی‌مان، باقی بماند 
و هرگز، اختلاف نظر را وسیله‌ی تهاجم قرار ندهیم…

عزیز من! بیا متفاوت باشیم!

نادر ابراهیمی

 

جذاب ترین های عروس مهتاب :

آیا عشقتان حقیقی است ؟

sms سری جدید عاشقانه

بنز و عشق


سردبیر بازدید : 114 یکشنبه 29 تیر 1393 نظرات (0)

پسر دختر زیبایی رو دید شیفتش شد چند ساعتی با هم تو خیابون

قدم میزدن که یهو یه بنز گرون قیمت جلوی پاشون ترمز زد

دختریه پسره گفت:خوشگذشت ولی نمیتونم همیشه پیاده

راه برم بای نشست توی ماشین راننده بهش گفت:خانم ببخشید 

من راننده این آقا هستم لطفت پیاده شید

شگفت انگیزان هفته:

3 نون که عشقتان را خراب می کند

تاج عروس 2014

مدل آرایش عروس

طرز تهیه مکعب های شکلات

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 635
  • کل نظرات : 259
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 122
  • آی پی امروز : 62
  • آی پی دیروز : 55
  • بازدید امروز : 96
  • باردید دیروز : 138
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 234
  • بازدید ماه : 2,688
  • بازدید سال : 16,218
  • بازدید کلی : 304,902
  • کدهای اختصاصی